باسمه تعالی - طوایف مهمی که در روستای کوچ نهارجان یا کوچ باقران فعلی می زیسته اند به اندازه ای که حافظه بنده یاری دهد به قرار ذیل از آنها نام می برم وامید وارم اگر اشتیاهی رخ دهد ویا طایفه ای از قلم بیفتد اهل اطلاع آنرا به حساب بی اطلاعی من گذاشته واطلاعات تکمیلی را به حقیر اطلاع دهند تا رفع نقص گردد وتکمیل شود .طوایف معروف عبارتند از :
1- طایفه ملا هاشم که بنده خیلی آز آنها اطلاع ندارم که کدام خانواده ها از نسل آن مرحوم انداز نام بردن ها چنین بر می آید که جد بزرگ استاد محمد حسین مصیب یکی از فرزندان آخوند هاشم بوده است وفاطمه ساره مادر استاد محمد حسین از نسل آخوند معصوم با محمد مصیب ازدواج کرده است ورقیه معصوم از نسل آخوند معصوم با فرزندان آخوند هاشم ازدواج نموده است .وطایفه ملاحسن وملا علی هم از اخلاف این مرد بزرگ هستند که نام آنها خواهد آمد
2- طایفه ملا معصوم که تنها نام کربلاییه معصومه ورقیه معصوم به گوشم خورده است جده مادری بنده در چند نسل قبل بوده اند وبیش از این من اطلاع ندارم .و فاطمه ساره دختر خاله رقیه معصوم زوجه محمد مصیب بوده است ,طایفه زین العا بدین که مادرمحمد ابراهیم عسکری یکی از آنهاست وملارحیم ملا علی ملاحسن وبرادرش محمد حسن ملاحسن وحوا علی ملا حسن ومحمد ملاعلی ملاحسن وحتی علی حسین کربلایی علی واستاد رضاپری علی حسین کربلایی علی از ناحیه مادر به نسل زین العابدین مربوط می شوند .از طرفی بر اساس شنیده های من از دیگران گویا محمد عمو محمد حسین وعلی محمد حسین عبدالحسین از ناحیه مادروهم چنین میر محمد بهنیااز ناحیه مادر وابسته به نسل آخوند زین العابدین هستند وگفته میشده است که بهنیا وپدر وعموی سلیمان وزن عموی سلیمان وعسکری ومیرمحمد بهنیا پسر خاله ویا نواده خاله هم هستند وبه نسل زین العابدین مربوط هستند .ازحسن صالح که خانه های پدری من در اصل مال او بوده است که اکنون فرهاد مالک آن است - فقط نامی باقی است واز اخلافش خبری واطلاعی در دست نیست تنها گفته می شد این خانه ها خانه های علی ملاحسن صالح است .
3-طایفه عبدالحسین که فرزندان آن مرحوم عبارت بوده اند از: محمدحسین عبدالحسین که پدر بزرگ سلیمان بوده است ودوفرزند پسر او عبارت بوده اند از : محمدعمو محمد حسین که فرزندی از وی به جای نمانده است ئگویا زنش وابسته به اخلاف زین العبدین بوده است-2-علی محمد حسین عبدالحسین (پدر سلیمان ) که تنها پسر باقیمانده از وی مر حوم سلیمان کوچی پسر خاله زینب من است که چند سالی شده رهین خاک گردیده وسلیمان دو خواهر بنام حوا وکبری داشته که یکی زن علی صبوری ودیگری زن اول غلام حسین ملا عباس بوده وهر دو موقع زابمان بر سر فرزند وهمراه با فرزند در گذشته اند وچند دختر دیگر هم خاله زینب داشته که در نوجوانی فوت کرده اندواز مر حوم سلیمان - جمعا هشت فرزند دختر وپسر باقی مانده اند که خدا حفظ شان کناد ودختر بزرگ سلیمان عزیمه است که اکنون معلم باز نشسته شده است -2-فرزند دیگر عبدالحسین ، علی عبدالحسین بوده که پدر بزرگ پدر ی این بنده حقیر بوده وفرزندان او از دوزن عبارتند از محمد علی عبدالحسین که پدر من بوده ودر سال 1350 شمسی در سن 63 سالی دار دنیا را وداع گفته است خدایش ببخشاید مادر پدری من - ابتدا زن علی برات بوده که ابراهیم علی برات که زنش سکینه حاجی احمد نام داشته استوهردو سالهاست که فوت نموده اند وفرزندی از آنها باقی نمانده است. -فرزند دیگر علی عبدالحسین .مرحوم عمویم حاجی حسن وپدر مصطفی بوده است که چند سال بعد از پدرم مرحوم شده است .این دو از زن اول بوده اند وفرزندان دیگر علی عبدالحسین عبارت بوده اند : غلام کوچی که متولد سال 1307 شمسی است وهنوز در قید حیات است وبه عمو غلام موسوم است.چهار خواهر هم عموغلام داشته که عبارت بوده اند از: صغری وفاطمه _ که هردو در جوانی از دنیا رفته اند ودوخواهر دیگرشان که هردو عمر طبیعی کرده وهردو رهین خاک شده اند عبارتند از : کلثوم علی عبدالحسین ومریم علی عبدالحسین و3- فرزند سوم عبدالحسین ،حسن عبدالحسین بوده است که جدمادری من است .حدود 70 سال پیش از دنیا رفته است وفرزندان او عبارت بوده اند از: فاطمه حسن عبدالحسین زوجه کربلایی محمد هریوندی ومادر مهندس هریوندی رییس برق فیروزکوه وساوه ومیگون ولشکرک وشمیرانات که مهندس هریوندی درمهرماه 1397 در هریوند داردنیا را وداع گفت واراهیم برادر بزرگترش هم چهل روز زود تراز ویدعوت حق را لبیک گفته است وحسین اقا برادر بزرک انها در کارخانه پنبه گر گان توسط افراد خاین در حوض آب خفه گردید وزینب وعلی ورقیه کربلایی محمد هم در ده ه اخیر در گذشته اند - محمد حسن عبد الحسین دایی بنده وپدر ابراهیم -زینب حسن عبدالحسین (خاله زینب مادر سلیمان)-حاجیه مرضیه حسن عبدالحسین ( مادر ملک وعلیرضا الهامیان وخاله دیگر بنده وزوجه عیسی محمد علی برات که حدود سال 1346 شمسی دارفانی را وداع کرد ورهین خاک گشته است ومریم حسن عبدالحسین مادر بنده که نام مادرش هم رقیه معصوم بوده است ومادر بنده هم متولد 1295 شمسی ودر تاریخ دیماه 1372 شمسی از دار دنیا رفت ودر قبرستان بیرجنددفن گردید ودوفرزند باقیمانده از وی من وذوالفقار کوچی موسوم به استاد حسین بوده ایم که مرحوم برادرم هم در 14 دیماه 1396 دار دنیا رادر سن 73 سالگی - وداع گفت خدایش بیامرزد وپسر بزرگ برادرم - علیرضا کوچی - حافظ واستاد ومدرس قرآن وکارمند بیناد شهید وخبر نگارصدا وسیمای خراسان ومکبر نماز جمهع ومجری نمونه نمایش ها وهمایش های فرهنگی ومذ هبی است وبه زودی دکترای زبان وادب فارسی می شود وهمه هم اورا می شناسند وفعالیت های دیگری هم دارد چون مداحی وراه اندازی موسسه تسنیم - .از عبدالحسین دو دختر هم باقی بوده بنام های عمه حلیمه وعمه سکینه که هر دو قبل از کودکی من رهین خاک گشته اند وامروز از آنها فرزندی باقی نمانده است فقط شنیده ام که عمه حلیمه زوجه اول مرحوم ملاعباس جد شیخ زاهدی اصل بوده است .
2- طایفه دوم ، طایفه بخش الله می باشد که فرزندان پسر وی عبارت بوده اند از :علی بخش الله- محمد بخش الله - موسی بخش الله که از موسی بخش الله فرزندی باقی نمانده است .ولی فرزندان علی بخش الله عباتند از : مر حوم حسین علی بخش الله - مرحومه حاجیه فاطمه علی بخش الله - مادر محمد حسین برزچی ساکن نوفرست که او هم دو سه سال قبل راهی دیار آخرت شد وبه مادرش پیوست وخواهرش حاجیه نسا هم زوجه میرزا نوفرستی گشته ودر نوفرست زندگی می کرده است وچهارم فرزند علی بخش الله- فاطمه نسا زوجه مر حوم محمد علی غلام حسین کر بلایی علی - پدرمرحوم حسن رضا آزادگان بوده است _ پنجمین فرزند علی بخش الله _معصومه علی بخش الله زوجه مرحوم احسن الله ملا محمد حسن صبوری است که در قید حیات است ودارای چند فرزند دختر ویک پسر می باشد.و3-واما فرزندان محمد بحش الله عبارتند از مرحوم رضا محمد علی بخش الله که سال قبل در سن 102 سالگی از جهان رفت ومرحوم یحیی محمد بخش الله -که نام مادرش حوا علی ملاحسن بوده بودودو خواهر یحیی بنام مریم وفاطمه محمد بخش الله مادر معنوی پور ومادر علی معنویان می باشند وهردو در قید حیات اند-مریم زوجه مرحوم استاد رضا پری حسین کربلایی علی وفاطمه محمد بخش الله - زوجه مرحوم عمو حاجی حسن ومادر مصطفی وعلی وکبری (زوجه علی اصغر دستجردی) است .
3-طایفه سوم - طایفه وخاندان کربلایی حاجی محمد وزوجه اش خیرالنساء می باشند .فرزندان کربلایی حاجی محمد عبارتند از: محمد اسماعیل که زن از چاج گرفته.علی وکبری وصغری وفاطمه کوچی فرزندان محمد اسماعیل هستند - علی وکبری وصغری هرسه مرحوم شده اند وفاطمه زوجه استاد حسین یوسفی هریوندی و مادر دکتر محمد رضا یوسفی وکیل پایه یگ دادگستری می باشد ودر قید حیات است -فرزند دیگر کربلایی حاجی علی - مر حوم حاجی غلام رضا پدر مرحوم محمد حسین حبیب نیا بوده که هردوبزرگوار به رحمت حق رفته اند - فرزند دیگر کر بلایی حاجی محمد - مر حوم حاجی علی رضا ست که زن از خراشاد گرفته وچهار فرزندداشته بنامهای محمد علی - فاطمه زوجه مرحوم غلام حسین بشیری زاده در نوفرست که او هم دعوت حق را لبیک گفته ولی فرزندانی نیک از ایشان برجای مانده مانند بشیری زاده فرماندار فعلی درمیان -فرزند سوم حاجی علی رضا کربلایی غلام حسین بوده که مانند برادش معلم بود ولی سالهاست رهین خاک شده است وچهارمین فرزند حاجی علیرضا فروردین نامیده می شده است که زوحه حاجی پور ودر تهران سکونت دارد ویک پسر مهندس ودودختر پزشک بنام های لادن وسحر دارد - دو فرزند دیگرکر بلایی حاجی محمد - عبارتند از کر بلایی سکینه زوجه علی کربلایی رجب ومادر حسین اقا بازنشسته مخابرات - که سالهاست کربلایی سکینه رهین خاک گشته است خواهر دیگر وی فاطمه کر بلایی حاجی محمد وزوجه ابراهیم لی لا چاجی (حسن زاده مفرد )بوده باز هم دار دنیا را وداع گفته وسه فرزند پسر وی عبارتند از : محمد حسین حسن زاده - غلامرضا حسن زاده - مرحوم محمد علی حسنزاده دبیر شیمی که سه سال قبل دعوت حق را لبیک گفت ولی از ایشان وزوجه اش خانم ثابت رای چهار دکتر باقی مانده که عبارتند از: دکتر ملیحه حسن زاده مفرد- استاد ومدرس دانشگاه پزشکی مشهد وفوق تخصص بانوان وفوق تخصص سرطان بانوان -ودکتر فرشته حسن زاده مفرد دکترای حرفه ای دارو سازی -دکتر مریم حسن زاده مفرد فعلا در کانادا ست - دکتر محمد حسن زاده مفرد فعلا در آمریکاست.
4-چهارمین خاندان - طایفه ملاحسن وملا علی از نسل آخوند هاشم بوده اند ملاحسن فرزند هاشم - خود دوپسرداشته بنام ملاعلی- جد پدری حاجی کلوج وملا حسن( جد مادری استاد یحیی ) ملاعلی ملاحسن-سه فرزند داشته با نامهای ملا رحیم ملاحسن -دایی استاد یحیی -وحوا علی ملاحسن مادر استاد یحیی -ومحمدحسن اقدامی پدر فتاحیان که حوا ورحیم واقدامی وحاجی کلوخ همه دار فانی را وداع گفته وتنها فتاحیان کارمند باز نشسته اداره پست هنوز در قید حیات است وخواهر تنی فتاحیان-( عذرا) زوجه استاد یحیی سال قبل از دنیا رفته وخواهر ناتنی فتاحیان که در کفکین زوجه حاجی کفکینی بوده است وخواهر تنی استاد پری بوده است - چند سال قبل دار دنیا را وداع گفته است .
5-پنجمین طایفه- خاندان حاجی رضا هستند که در چند نسل قبل در کوچ زندگی می کرده است.از حاجی رضا دو پسر بوده بنام های رجب حاجی رضا وحسین حاجی رضا - رجب حاجی رضا دو فرزندداشته بنام : حسن رجب وکربلایی علی رجب- حسن رجب درویش ومداح بوده ودوفرزند داشته بنام ذوالفقار وزینب که زینب در مشهد فوت نموده است وذوالفقار در امین آباد خوسف در قید حیات است - واما کربلایی علی رجب که فامیل افروز گرفته وپدر مسلم افروز بوده وخود درویشی بسیار معروف ومداح وروضه خوان ومنبر بروبوده وپنج فرزند داشته بنام های :مسلم افروز - غلامرضا فروز وغضنفر افروز وکنیز افروز ومحمد افروز- غضنفر در سال 1354 جوانمرگ شد ه است واکنون محمد رضا پسر غضنفر هم در جوانی سکته کرده وبه پدرش پیوستهاست. روح هردوشان شاد- از غضنفر یک دختر بنام صدیقه باقی است که دبیرادبیات و باز نشسته در مشهد می باشد - غلامرضا افروز در سال 1374 فوت نموده است ومسلم افروز که برادر بزرگ بوده است در 16 بهمن ماه 1398 فوت نموده است در سن 83 سالگی واو کارمند بازنشسته دانشگاه پزشکی بوده است.کنیز افروزکه بازنشسته دانشگاه پزشکی زاهدان بوده است در زاهدان در قید حیات است وبه مود هم رفت وآمد دارد - محمدافروز فرزند کوچک کربلایی علی افروزبازنشسته دانشگاه پیام نور مشهد است ودرمشهد در قید حیات است- اماحسین حاجی رضادارای سه فرزند پسرویک دختر بوده است به نام های :علی حسین حاجی رضا - حسن حسین حاجی رضا -کربلایی عیسی حسین حاجی رضاوفاطمه حسین حاجی رضا- فاطمه فرزند نداشته است ورهین خاک گشته .
از علی چهار فرزند باقی مانده است بنامهای : حسین ومحمدوغلام ومریم. حسین ومحمد به سیستان وبلوچستان هجرت کرده اندومن از فرزندان آنها هیچ خبری ندارم چون هیچ گاه به کوچ برنگشته اند- غلام علی در بیرجند فوت نموده بی آنکه از او فرزندی باقی بماند واما مریم علی حسین حاجی رضا زوجه غلامرضا ثابت رای بوده وفرزندانش همه کارمند ومعلم ودبیر شده اندواکنون چندین نواده او دکتراهستند از جمله چهار فرزندمرحوم : محمد علی حسن زاده مفرد- که محمد در آمریکاست ومریم در کانادا وملیحه استاد ومدرس دانشگاه پزشکی مشهد وفوق تخصص سرطان بانوان در مشهد وفرشته دکترای حرفه ای داروسازی در سربیشه می باشد . اما فرزندان حسن حسین حاجی رضاعبارتند از :فاطمه زوجه پسر دایی اش در برزج- نسا زوجه غلامرضا ملک آبادی در ملک اباد که خود هشت فرزند دارد - محمد حسین حسن حاجی رضا که سالهاست به گسک رفته تا سر پرستی چند دستگاه قالیبافی را عهدار شود واینک در حاجی آباد بیرجند می باشد واما عذرا دختر کوچک حسن -زوجه محمد رهبر دار است -که فرزند آنها مامور نیروی انتظامی است.- واما کربلایی عیسی که به خراشاد رفته در آنجاساکن شده وفرزندانش فامیل ذاکریان گرفته اند وعبارتند از : محمد علی ذاکریان (سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران - غلامرضا ذاکریان تاجر موکت - ابراهیم ذاکریان مالک صنایع چوبی در بیرجند که بسیارهم در کار خود موفق بوده است - وفاطمه ذاکریان رییس شرکت تعاونی زنان خراشاد که صنعت تو بافی وپارچه وحوله بافی خراشاد است ودر جهان شناخته شده است .
6-طایفه حسینا-جد بزرگ این خاندان در شش نسل قبل حسینا نام داشته است .حسینا فرزندی داشته به نام حسین حسینا وحسین فرزندی داشته بنام محمد حسین حسینا ومحمد فرزندی داشته بنام حسین محمد حسین حسینا که جد بزرگ علی موسی بوده است .فرزندان این حسین دوم عبارتند از محمد حسین محمد حسینا -وموسی حسین محمدحسینا - وکلثوم حسین محمد حسین حسینا - ومریم حسین محمد حسین حسینا که این چهار فرزند از زن اول حسین محمد حسین حسینا بوده اند - محمد با مریم قیصر علی مراد ازدواج کرده است- موسی حسین با سکینه مولا ازدواج کرده است وعلی موسی وسه خواهرش فرزندان موسی بوده اند .زن مرحوم علی موسی از خنگ بوده است که در قید حیات است.دایی موسی ومحمد - حسین علی برات نام داشته است.کلثوم ومریم حسین هردو در مود ازدواج نموده اند وشوهر کلثوم - محمد حسین بیجاری نام داشته است که هرسه به رحمت حق رفته اند.واما فرزندان زن دوم حسین محمد حسین حسینا که زنش از سیدان وخواهر سید محمد رضوی بوده است عباتند از : رضا حسین محمد حسین حسینا - مهدی حسین محمد حسین حسینا- وخواهرشا ن کربلایی صدیقه که زوجه غلامرضا کربلایی رجب ( غلامرضا مقامی) ومادر یعقوب مقامی است.زن دوم حسین حسینا وبعدا زوجه اول ملامحمد رضا صبوری شده وازایشان دو فرزند بنام کبری ملامحمدر ضا ویوسف ملامحمدرضا صبوری به دنیا آمده است وخود محمد رضا صبوری فرزند بزرگ ملامحمد حسن صبوری بوده است وآخوندکوچ بعد از پدرش بوده است که در جایی دیگر هم از وی نام برده خواهدشد.کبری صبوری زوجه حبیب لطفی( فرزند محمد حسن ملاعلی ملاحسن - شده است وفرزند بزرگ این دو محمد علی کوچی افسر بازنشسته راهنمای است.
7-طایفه ملاعباس- من از جد ملاعاس بی اطلاع هستم ولی ملاعباس جد بزرگ شیخ زاهدی بوده است که با خاله ظریف ازدواج کرده والبته خاله طریف خاله زن کربلایی علی افروزوزن دوم ملاعباس بوده است وملاعباس قبلازن دیگری داشته که عمه حلیمه بوده است واگر چه فرزندی داشته ولی فرزند آنها -در جوانی از دنیا رفته است واز وی فرزندی باقی نمانده است - زن حسین علی بخش الله هم خاله خاله طریف بوده است وحاجی محمد علی آبادی هم فرزند اول زوجه حسین علی بخش الله از شوهر اول او در حاجی اباد بوده است .اما فرزندان ملا عباس - ازخاله طریف عبارتند از : محمد حسن ملاعباس- کلثوم ملاعباس وغلام حسین ملاعباس که این سه هرسه به مودمهاجرت کرده وسالها بعد به جهان آخرت رفته اند یکی از فرزندان غلام حسین ملاعباس - جناب شیخ زاهدی است که البته از زن دوم غلام حسین ملاعباس می باشد که از علی اباد بوده است - از فرزندان محمد حسن وکلثوم ملاعباس من اطلاعی دردست ندارم - اما سه فرزند دیگر ملاعباس از خاله ظریف عبارتند از کبری ملاعباس که زوجه علی رمضان حاجی ابادی بوده ودر علی آباد سرکار ازدواج وزندگی می کرده است - حسن رضا ملاعباس که در مود ساکن شده وهنوز در قید حیات است ومحمد یکی از فرزندان اونانوایی دارد ومداح هم هست وفرزنددیگر وی عضو سپاه پاسداران است .- آخرین فرزند ملا عباس - فاطمه ملاعباس بوده که زوجه حسین محمد حسین کربلایی علی شده است ومادر زیبا وزهره ومحمد وعلی کوچی است که محمد دربیرجند خادم مسجدآیه الله حایری است وعلی کوچی در مود وداماد رجب اسلامی نیا می باشد ودر عشق آباد شریک بزرگ این قنات است.
8-طایفه غلام کربلایی علی: جد بزرگ این خاندان در چند نسل قبل کربلایی علی نامیده می شده است فرزندان او- حسین کربلایی علی و غلام نام داشته که غلام کربلایی علی نام گرفته است وفرزند غلام کربلایی علی غلام حسین نام داشته است که فرزندان غلام حسین کربلایی علی عبارتند از :مرحوم : محمد علی غلام حسین کربلایی علی(پدر حسن رضا آزادگان ) وشوهر فاطمه نسا/ علی بخش الله - مرحوم حاجی غلام حسین کربلایی علی (شوهر رباب) وپدر گلشا-کلثوم غلام حسین کربلایی علی که زوجه محمد حسین کربلایی علی بوده ومادر محمد علی آزادگان است- فرزندان محمد وکلثوم عبارتند از :حسین وابراهیم-که هردو فوت نموده اند وضغری ومحمد علی محمد حسین کربلایی علی -(که فامیل آزادگان گرفته وفرزند بزرگ او علی کارمند پست بیرجند است -وچهارمین فرزند غلام حسین کربلایی علی کلثو م غلام حسین کربلایی علی بوده -که زوجه استاد محمد حسین محمد مصیب شده ومادر پروین می باشد وسه دختر ویک پسرداشته است نام پسر بیگم - رضا استاد محمد حسین می باشد-حسین کربلایی علی از دوزن سه پسر ویک دختر داشته بنام های : محمد حسین کربلایی علی( پدرمحمد علی آزادگان)- علی حسین کربلایی علی که از وی فرزندی نمانده است وزنش هم آخر عمر در خانه سالمندان کاخک گنابادبوده وهمان جا فوت کرده ونمی دانم کجا دفن شده است- پری حسین کربلایی علی که البته در اصل رضا پری بوده است ومعنوی پورها فرزندان استاد رضا پری هستند وفرزند چهارم حسین کربلایی علی - فاطمه نام داشته که از زن دوم وی بوده است وبه نوعی خواهر فتاحیان هم بوده البته خواهرناتنی ودر کفکین زوجه حاجی کفکینی بوده وهردو زن ومرد فوت نموده اند واز آنها پنج یا شش فرزند دختروپسر باقی مانده اند- ابراهیم وحسین فرزندان محمد حسین کربلایی علی هردومرحوم شده اندودختران ابراهیم ک پنج نفرند اکثر در زاهدان زندگی میکنند .
9- طایفه ملاعلی ملاحسن_ جد بزرگ این خاندان در چند نسل قبل-ملاحسن نامیده می شده است .از ملاحسن دو فرزندبوده است بنامهای :علی ومحمد علی - که هردو ملا بوده اند علی ملاحسن فرزندی داشته است بنام : محمدحسن علی ملاحسن که فامیل صبوری را برای خود برگزیرده است وفرزندان او عبارتند آز :احسن الله محمد حسن صبوری - علی محمد حسن صبوری -وحسین صبوری وهدایت الله صبوری -که علی صبوری واحسن اله در گذشته اند وعلی دامادنشده وفرزند هم نداشته است ولی احسن الله چند دختر ویک پسر دارد ویکی ازفرزندان حسین صبوری در گذشته است وهدایت الله صبوری شوهر صغری علی کربلایی رجب می باشد احسن الله شوهر معصومه علی بخش الله بوده است وحسین صیوری از خراشادزن گرفته ودر همانجا ساکن شده است والبته اینها یک برادر بزرگتر بنام ملا محمد رضا داشته اند که از زن اول ملامحمد حسن صبوری بوده است وشیخ کوچ هم بوده است و ودوزن گرفته واز زن اول دارای دو فرزنداست که کبری ملامحمد رضا زوجه مر حوم :حبیب لطفی بوده است ویوسف صبوری هم معروف است وزوجه وی پروین دختر دوم استاد محمد حسین بوده است .ملا محمد رضایک خواهر تنی داشته که فاطمه نام داشته وزوجه ملا علی اکبر ملک آبادی شده وولی علی اکبر فرزند بزرگ ملا علی اکبروفاطمه صبوری می باشد وخواهر ولی بنام کبری زن رمضا ن محمد علی غلام حسین کربلایی علی بوده است وبعد از فوت رمضان -در ملک اباد زوجه پسر عموی خود شده است .رمضان برادر حسنرضاآزادگان درجوانی به علتی نامعلوم دارفانی را وداع گفت .واما- برادردیگر علی ملاحسن -ملا محمد علی ملاحسن نام داشته وفرزندان او : ملا غلام ملا محمد علی ومحمد حسن ملامحمد علی ملاحسن نام داشته اند که تنها فرزند ملامحمد حسن حبیب لطفی داماد محمد رضا صبوری بوده وفرزندان ملا غلام - فاطمه زوجه حاجی کلوخو ضغری ملا غلام - زوجه عباس علی حاجی غلامرضاست وزین العابدین پسر ملا غلام معلم باز نشسته آموزش وپرورش وداماد حسین محمدحسین کربلایی علی می باشد . ملا غلام خواهری داشته بنام فاطمه که زوجه مر حوم حاجی غلامرضا پدر حبیب نیا یوده است وهردو زن ومرد فوت نموده اند وحبیبن یا هم قبل از پدرش فوت نموده است والبته حبیب نیا دبیر شیمی آموزش وپرورش بیرجند بوده است ویک داماد حبیب نیاهم در تصادف ماشین از میان رفته وزن حبیب نیا هم دختر روشن روان بوده وخود دبیر بازنشسته می باشد .
10-طایفه کربلایی رجب-جد بزرگ این خاندان در کوچ نبوده است ومن اطلاعی آز آنها ندارم لیکن کر بلایی رجب درکوچ ساکن بوده است ومنزلش روی آسیا ودیوار به دیوار مسجد بوده است ک سه فرزند پسر کر بلایی رجب به تر تیب عبارتنداز:علی کربلایی رجب( پدر حسین کوچی - مهندس بازنشسته مخابرات ومالک مر غداری کوچ- محمد کربلایی رجب که از بیجار زن گرفته است - غلامرضا کربلایی رجب( مقامی)که زوجه دومش بی بی صدیقه حسین محمد حسین حسینا می باشد ومادر یعقوب مقامی است- زن اول غلامرضا رجب(مقامی) از نوفرست بوده است ودو فرزند پسرویک دختر از او باقی است- چهارم -فاطمه کربلایی رجب که زوجه بزرک - بشیری زاده بزرگ(کدخدا نوفرست) بوده است-زوجه علی کربلایی رجب- کربلایی سکینه- دختر کربلایی حاجی محمد بودهوفرزندان ایندو -عبارتند از کبراعلی کربلایی رجب که زوجه رضا حسین بوده وسالهاست دار دنیا را وداع گفته است -حسین علی رجب که اکنون بازشسته مخابرات می باشد وفرزندش هم مهندس ارشد مخابرات می باشد -فاطمه علی رجب که زوجه مهدی حسین بوده وهردو بزرگوار در تصادف سه راهی شوکت آباد کشته شدندوفرزندان آن دویکی در کویر طایر کار می کند -حسن علی کربلایی رجب - شوهر شرف محمد علی غلام حسین کربلایی علی - صغری علی کر بلایی رجب - زوجه هدایت الله صبوری می باشد- تقی علی کربلایی رجب شوهر رقیه حاجی غلامرضا کر بلایی حاجی محمد - عذرا علی کر بلایی رجب که زوجه رستم در دستجرد مود شده است وعباس علی کربلایی رجب که در تشییع جنازه دوستش شهید شد-غلامرضاکربلایی رجب که سواد هم داشت وفامیل مقامی را بعدا گرفته است دو فرزند از زن نوفرست دارد که برادر بزرگ محمد حسین راننده تاکسی می باشد ونوحه خوان خوبی هم هست - برادر دوم در نوفرست است ومن از شغل وی اطلاعی ندارم -فرزندان غلامرضا مقامی از بی بی صدیقه - عبارتند از:زهراکه زوجه مرحوم کربلایی غلام حسین حاجی علیرضا است- خدیجه که در امیرآبد مود ازدواج کرده است وبتول که زن مجید مودی است ویعقوب آخرین پسر مرحوم غلامرضا مقامی کارمند کویر تایر می باشد - وامامحمدکربلایی رجب-از بیجار خواهر رخشانی هارا گرفته است واکنون هردوزن ومرد چند سال است در بیرجند بخاک سپرده شده اند ومحمدمقامی 91 سال عمر نموده است - فرزندان محمد مقامی عبارتند از :حاجی غلامرضا مقامی که بازنشسته تصفیه خانه شرکت آب وفاضلاب زاهدان بوده وداماد بشیری زاده بزرگ می باشدوزوجه اش در سفر کربلا در چند سال قبل فوت نمود واکنون یکی از پسران حاجی غلامرضا مقامی درمالزی دوره دکترا می خواند -دوم فرزند مقامی - غلام حسین محمد کربلایی رجب می باشد که اکنون بازشسته شرکت نفت زاهدان هست ودر کوچ ساکن است زوجه او دخترمرحوم موسی حسین محمد حسین حسیناست ویک پسر او مهدی چند سال است درتصادف از زبان افتاده ودر خانه بستری می باشد- فرزندبزرگ دختر کربلایی رجب مرحوم غلام حسین بشیریزاده نوفرست بود که داماد کربلایی علیرضا کوچی بوده وبسیار مردنیکی بود ومردمدار وخوش اخلاق وچند سالی است که مرحوم شده ویکی از پسران اوفرماندار فعلی درمیان است ودیگری کارمند بانک ملی واز مابقی اطلاع ندارم -فروردین حاجی علرضا کربلایی حاجی محمد خواهر زن غلام حسین بشیری زاده هم زوجه حاجی پور شده است ودر تهران می باشد .زهرهمقامی خواهر اول حاجی علامرضا زوجه پسر الله داد بیجاری است واکنون یکی از پسرانش کارمند استانداری خراسان جنوبی می باشد وخواهر کوچک زهره خانم زوجه رضا علی محمد اسماعیل بود که طلاق گرفت واکنون در امیرآباد مود ازدواج کرده است وزیاد ازوضع وی باخبر نیستم .
11-طایفه کر بلایی حاجی علی- جد کر بلایی حاجی علی رادرست نمی دانم ولیکربلایی حاجی علی از پخن سربیشه بوده است که در کوچ سکنی گزیده وآب وملک داشته است وچند فرزند وی عبارتند از :غلام کربلایی حاجی علی(پدر اکبر غلام وصغری غلام)-کلوخ کربلایی حاجی علی- که زنش از استانست بوده وهردو مرحوم شده اند وغلام زن از پخت گرفته که مادر محمد جعفری بوده ومحمد جعفری شوهر طاهره کدخدا بود ه است وچند سال قبل در گذشته است وفرزند بزرگ کلوخ نیز کارمند فرودگاه مشهد بوده وزنش که زهرا رضا حسین بوده است چندین سال قبل در گذشته ومحمد خود در قید حیات است ازفرزندانش خبری ندارم -دختران کربلایی حاجی علی سه نفرند که فاطمه کربلایی حاجی علی که زوجه مرحوم حاجی علی سرزهی بوده است- لیلی کربلایی حاجی علی که در نوفرست ازدواج کرده است وپسر بزرگ او بنام محمد لیلی سالها قبل به پایش در شب تیر زده اند وخواهرانش را من نمی شناسم - سومین دختر کربلایی حاجی علی - حاجیه کربلایی حاجی علی بوده که زوجه غلام حسین کدخدا(فرزند محمد علی برات) بوده وپنج دخترو یک پسر داشته پسرکدخداوحاجیه بنام محمد سامانی کارمند پست وبازنشسته شرکت تعاونی وبنیاد مسکن انقلاب اسلامی است ودختران کدخداوحاجیه کربلایی حاجی علی عبارتند از: کبری کدخدا ،زوجه ذبیح الله فتاحیان که خود دوازده فرزند دختر وپسر داشته ودر قید حیات است --دوم طاهره کدخداکه زوجه محمد لیلی پسر خاله اش در نوفرست بوده وطلاق گرفته وچند سال بعد با محمد جعفری ازدواج نموده واز او چهار فرزند دارد واکنون در پخت زندگی می کند وقبلا مشهد وزاهدان وبیرجند بوده است -سومین دختر کدخدا فرخ نام داشته که زوجه پرویز علی محمد(پرویز فرید ) شده است وپنج فرزند دارد وپرویز فرید چند سال قبل در گذشته است - چهارمین دختر حاجیه کربلایی حاجی علی - منور نام داشته که فامیل شوهرش را من فراموش کرده ام - وآخرین دختر کدخدا - سلطان نام داشته که باز هم من از فامیل شوهرش اطلاعی ندارم ومحمد سامانی از حاجی آباد زن گرفته است وزنش معلم بازنشسته شده است ویکی از پسران محمد سامانی در جوانی فوت کرده است واحتمالا گرفتار موادمخدر بوده است- واما فرزندان حاجی علی سر زهی عبارت بوده اند از : علی کربلایی حاجی علی که شاطردر سراوان بوده واکنون فوت نموده است ودر کوچ مدفون شده است - دوم عیسی حاجی علی سرزهی که کارمند گمرک بوده وبازنشسته بوده وسالی قبل در کوچ فوت کرده ودرجواربرادر وخواهرش مدفون می باشد- سومین فرزند حاجی علی صغری نام داشته که زوجه محمد حسن باردل در خراشاد شده ودر زاهدان زندگی میکرده است واکنون دوسال قبل در کوچ فوت نموده است واز او یک پسرودو دختروجود داشته اند طوبی وبتول حاجی علی وامیرحاجی علی که فامیل اینها هم سرزهی می باشد محمد حسین عیسایی-دامادصغری وشوهر بتول بوده وهردو هم معلم بوده اند وباز نشسته شده اندوازطوبی حاجی علی خبری ندارم وامانساء حاجی علی سرزهی هم در زاهدان ازدواج کرده ومدتی در تهران زندگی میکرده است وفامیل شوهر او نارویی است وچند فرزند داشته ویکی از پسرانش در تصادف جاده های بلوچستان چند سال قبل کشته شد ودر کوچ دفن گردید ونساءسرزهی خود هنوز در قید حیات است ازدیگر فرزندان آنها من اطلاعی در دست ندارم که بیشتربیان کنم .
12-طایفه علی برات- جد بزرگ این خاندان برات نامیده می شده است که دو فرزند بنام اسدالله برات وعلی برات داشته است - اسدالله برات-پدر اسحاق اسدالله بوده واسحاق اسدالله برات زنی از برزج گرفته ومحمد وعلی فرزندان اسحق اسدالله نانوا هستند وخواهرشان هم زن یکی از پسران فرهاد علی ابادی می باشد -- علی برات سه پسر داشته بنام ابراهیم علی برات که فرزند نداشته سالهاست در گذشته است ودوم محمد حسین علی برات که دایی موسی حسین بوده وخواهرش زن اول حسین محمد حسین حسینابوده است ومحمد حسین علی برات هم حدود۶۰ سال پیش در گذشته بی آنکه از او فرزندی باقی بماند.سومین فرزندعلی برات _ محمد علی برات نام داشته وخواهردومش هم لیلی علی برات بوده که در چاج ازدواج کرده است ونسل آنها در چاج وبیرجند وتهران هستند وخواهرسومی داشته اند بنام فاطمه علی برات که مادر محمد علی یادگار واسحاق یادر .زهره یادگار بوده است ومادریادگارزن یحیی یادگاربوده ودرواقع مادر یادگار که سرا دارمدرسه در قاین بوده است اولین کارمندواقعی از مردم کوچ محسوب می شده اندومحمد علی یادگارکه پدرش مامور ژانداری مری بوده است در تهران سردفتر شماره 63 خیابان لاله زار تهران بوده که فوت نموده است ویکی از دختران محمد علی یادگار زوجه پسر آیه الله محلاتی می باشد -نام شوهر مادر یادگار یحیی بوده است - وامافرزند دیگر علی برات- محمد علی برات بوده است که با قیصر علی مراد از بیجار ازدواج کرده است وفرزندان علی برات پنج نفرند: غلام حسین محمد علی برات کدخدای کوچ که داماد کربلایی حاجی علی بوده وپدر سامانی بوده وازفرزندان آنها قبلا نام بردم -علی محمد علی برات که در خراشاد سکنی گزیده وپرویزفرید ومحمد فرید ویک خواهر آن دو فرزندان علی محمد علی برات بوده اند که هرسه هم فوت نموده اند- وفرزنددیکر محمد علی برات - عیسی محمد علی برات بوده که شوهردوم خاله ام حاجیه مرضیه بوده است وعلیرضا الهامیان ونرجس زن اسحاق یادگار وصغری زن سنگ آبادی فرزندان عیسی محمد علی برات می باشند که هرسه هم در قید حیات اند وعلی رضا الهامیان یا علی عیسی بقول کوچی ها مامور نیروی انتظامی بوده ودوران بازنشستگی خود رامی گذراند وپسر بزرگ او مهدی الهامیان کارمند بانک ملی است وخود علیرضا الهامیان داماد بزرگ فتاحیان وشوهر مهری فتاحیان می باشد که البته خانم فتاحیان زوجه دوم علیرضا الهامیان می باشد زن اول که خواهرزاده ناتنی یادگا ربوده است از او طلاق گرفته است.نرجس ده فرزند دارد که دو تا دکتر شده اند وبقیه هم کارشناس ارشد ویا کارسناس هستند ودکتر مریم یادگار ودکتر فریدون یادگار از فرزندان نرجس واسحاق یادگار هستند .صغری هم سه دختر ودو پسر داشته است که هایده سه سال قبل خود کشی نمود وبقیه هستند وهادی سنگ ابادی شغل شیشه فروشی دارد وحسین مامور انتظامی وشوهر عالیه ملک بود که کارش را رها کرده وزنش را هم طلاق داده وعالیه زنش هم جوانمرگ شد در 6 آذر 1396 که مبینا سنگ آبادی حاصل این ازدواج می باشد دو دختر دیگر سنگ ابادی هم پرستارند
دو دختر محمد علی برات - مریم قیصر وحوا قیصر بوده اند که بنام مادرشان نامیده می شده اند - مریم محمد علی برات یا مریم قیصر - زوجه محمد حسین محمد حسین حسینا شده است که هردو زن وشوهر به رحمت خدا رفته اند وچهار فرزند دختر وپسر آنها عبارتند از کبری که زوجه غلام حسین بوته در بیرجند شده است چند سال است که هردو فوت کرده اند - صغری محمد حسین که زن استاد اصغر فلاحی-استادقالینهای امینی- شده است اگر چه شوهرش از میان رفته است ولی خود صغری در قید حیات است واستاد اضغر استاد قالین بافی بود وبرای امینی کار می کرد - سوم - غلام محمد حسین محمد حسین حسینا- که مدتی زندان بود وآخرهم حکم اعدامش را دادند وچندین سال است که بخاک سپرده شده است - چهارم حسین محمد حسین محمد حسین حسینا که نانواست وفامیل رضوی گرفته است - اما حوا محمد علی برات-زوجه دوم غلامرضا علی محمود علی محمود از دستجرد شده است وغلامرضا شوهر او فامیل حبیبی برای خود برگزیده وغلامرضا حبیبی نامیده می شده است وفامیل اصلی او دستجردی بوده است. حوا سه پسر دارد بنام های جمشید- محمد ومحمود که تنها محمود به شهربیرجند آمده است وازدواج کرده است ودوبرادر بزرگ او هیچ کدام داماد نشده ومجرد باقی مانده اند.غلامرضا علی محمود قبل از حوا زن دیگری داشته بنام : کلثوم علی عبدالحسین عمه ناتنی حقیر که دوفرزند پسر داشته اند بنام : علی اکبر دستجردی و علی اصغر دستجردی که علی اکبر سه سال قبل در سن 72 سالگی ومجرد فوت نموده است ودر روز برات هم فوت کرد- برادر کوچک علی اکبر - علی اصغر دستجردی زنده است وعلی فرزندش نمایندگی روز نامه خراسان در بیرجند را دارد .
13-طایفه علی محمود علی محمود که قبلا از غلامرضا علی محمود نام بردم .غلامرضا علی محمودکه از دستجردبا خواهرش صفورا علی محمود علی محمود به کوچ آمده اند ودر کوچ سکنی گزیده اند .وصفورا 90 سال عمرکرده وده سالی است که در گذشته است فرزندان صفوراکه به سکینه مولا زن موسی حسین عمه می گفتند :عبارتند از :ولی که نابینابود ومجرد وچند سال قبل در کوچ فوت کرد وبخاک سپرده شد - طلعت دختر بزرگ صفورا دستجردی که نود سال عمر کرد ومجرد بود وچند سال قبل در گذشت - سوم عبدالحسین صفورا که دوزن داشته اولی عذرا محمد محمد رضا دستجردی - خواهر حسین دادشاه وزن دوم از ملک آباد است وعبدالحسین از هردو زن چند فرزندپسر ودختر دارد وچندین سال هم راننده خط کوچ و بیرجند بوده است.فرزند بزرگ عبدالحسین هم در سن 45 سالگی چند سا ل قبل بنام رضا عبدالحسین در اثر سرطان در گذشت ودر کوچ در کنار مادر بزرگ وعمویش ولی وعمه اش طلعت به خاک سپرده شده است - دختر دیگر صفورا زهره نام دارد که او هم ازدواج نکرده ودر قید حیات است .اخرین فرزند صفورا علی اصغر علی آبادی از شوهر دوم صفورا و فرزند حاجی محمد علی آبادی است که سالها راننده کوچ بود وبعدراننده حاجی آباد ومود وبیرجندبود واکنون ماشین سواری دارد وپسر بزرگ او از لیلا غلامرضا لطافت - بنام غلامرضا علی آبادی کارمند آتش نشانی بیرجند می باشد .حاجی محمد علی آبادی ازز ن دوم خود که مریم علی عبدالحسین بوده است دو پسر بنام : فرهاد وغلامرضا علی آبادی داشته ویک دختر به نام کنیز که در حاجی آباد ازدواج نموده است .- اماحبیب قلی علی محمود علی محمود که برادر زاده غلامرضا دستجردی یا حبیبی ونیز خواهر زاده صفورا می باشدنیز از دستجرد مود به کوچ آمده وپس از چندین سال زندگی در کوچ به امین آباد خوسف رفت وچند سالی هم هست که در بیرجند سکنی گزیده است حبیب دوزن دارد کربلایی رقیه علی آبادی وصغری غلام کربلایی حاجی علی واز هردو زن چند فرزند دارد که فرزند بزرگ او رضا نام دارد وحبیب قلی به حبیب رستمی هم معروف بوده است .
14-طایفه مصیب - که جد این خاندان مصیب از فرزندان آخوند هاشم بوده است وزنش از فرزندان آخوند معصوم بوده است فرزند مصیب علی مصیب بوده است وفرند علی مصیب - محمد مصیب بوده است وزوجه محمد مصیب- فاطمه ساره از نسل فرزندان آخوند معصوم وخواهرزاده رقیه معصوم بوده است که مادر استاد محمد حسین محمد مصیب بوده است خواهران استاد محمد حسین (پدر عزت وپروین وصفا وسیما وشهین وآقا رضا )- رقیه محمد مصیب ورباب محمد مصیب وعذرا محمد مصیب بوده اند که رقیه فرزند نداشته وسی سال قبل فوت نموده است ورباب مادر محمد وگلشا وعذرا وزوجه حاجی غلامحسین کربلایی علی بوده است وسه سال قبل فوت نمود وعذرا زوجه محمد حسین محمودی است در دستجرد مود که بهاءالدین پسر بزرگ عذرا می باشد ودکتربوده وبازنشست شده است.خود استاد محمد حسین شوهر بیگم غلاحسین کربلایی علی بوده وهردو به رحمت خدا رفته اند .کلاته اندرگ مال محمد حسین محمد مصیب می باشد . محمد علی آزادگان ویوسف صبوری وحسن رضا آزادگان وغلامرضا علی آبادی ویک نفر از سده پنج داماد استاد محمد حسین می باشند که سال قبل حسنرضا آزادگان در سانحه رانندگی در جاده بیرجند مشهد دار دنیا را وداع گفت ودر قبرستان بیرجند بخاک سپرده شد .دوتا از فرزندان پسر آزادگان دکتر هستند وسه نفر کارشناس ارشد ودخترآزادگان هم می رفت که از پایان نامه دکترایش دفاع کند که در سانحه رانندگی مصدوم شد ونتوانست از پایان نامه اش دفاع کند وفعلا سالم نیست وبازحمت ورنج به زندگیش ادامه می دهد . رمضان برادر بزرگ آزادگان بدست افراد ناشناخته در خانه اش چندین سال قبل خفه شد ویک دخترش پرستار است ویک پسرش هم نیز پرستار است -شرف خواهر حسن رضا آزادگان زوجه حسن علی کربلایی رجب است وعذرا خواهر دیگر شرف - زوجه غلامرضا حسنزاده است یکی از بچه های کمتر هوشیار اول غلامرضا حسن زاده در مر کز معلولین علی اکبر بیرجند می باشد .دوپسر آزادگان رییس دبیرستان در درمیانندویک پسرش در سازمان آب وفاضلاب بیرجندکارمند است ویک پسرش در شرکت نفت کارمند است وآخرین دوران امریه را درشرکت نفت می گذراند
15- شیخ های ملک آباد حاجی شیخ مرحوم حاجی قدیر ومر حوم برادرویوخواهر آنها هم در کوچ ملک واملاک داشته اند که دست دایی بنده بوده ولی حدود 43 سال قبل محمد کر بلایی رجب یا مقامی که زنش هم از بیجار بوده ملک شیخهای ملک آباد را خریده است ودر اختیار گرفته است .
16--اجداد دکتر رضوانی از جمله شیخ جعفر رضوانی هم در کوچ ملک داشته از جمله یک نیمه کلاته آخوند که درخت شاتوت بسیار قدیمی در آن است مال رضوانیهای خراشاد بوده است که محمد حسین حسن زاده آن را خریده است .باز باید عرض کنم که وراث کربلایی حاجی محمد هم در خراشاد مقداری آب وملک داشته اند چون خیر النسا زوجه کربلایی حاجی محمد از خراشاد بوده است
17- خاندان بهنیا : میر محمد بهنیا متولد شورستان پخت برکوه سربیشه بوده ودر مدارس شوکتیه بیرجند درس خوانده وابتدا فامیل عسکری داشته وبعدفامیل گواهی گرفته که فامیل زوجه اش زهرا گواهی متولد مود بوده است وبهنیا با زهرا گواهی که او هم فارغ التحصیل مدارس شوکتیه بوده - ازدواج کرده است وده سال اول در درمیان وآسیا بان درخش معلم بوده است ودر همان سالهای اول معلمی با زهرا گواهی ازدواج نموده ودکتر بهنیاکه متولد سال 1309 شمسی است در آسیابان درخش متولد شده است ومتولد آسیابان درخش می باشد میر محمد بهنیا بعد از استخدام در دادگستری که مجبورشده است از ده سال سابقه خدمت معلمی صرف نظر کند وبه عنوان کارمند سال اول دادگستری کارش را شروع کرده است به کوچ میآید در حالی که ساکن بیرجند است چهل فنجان آب کوچ را اِز اخلاف آخوند زين العابدين خريىده است -البته با باغ وملک مربوطه خریداری می کند وچون آز آب وهوای کوچ بسیار خوشش می آید ایام تعطیل ونوروز وتابستانهارا بویژه بعد از بازنشستگی در کوچ می گذراندوزمستان وپاییز را در بیرجند می گذراند وبه همین جهت آب بهنیا وعسکری در آبهای فرزندان آخوند زین العابدین قرار گرفته است بهنیا چون تعلق خاطر به کوچ داشته به مردم کوچ عشق می ورزیده وبه همین دلیل - بسیار کوشیده است تا سر انجام در آبانماه سا ل1343 موفق می شود موافقت دولت را برای ارسال سپاه دانش به کوچ بگیرد وخود وی با راهنمای سپاه دانش - آقای لطفی -اولین سپاه دانش را به کوچ میآورد وباعث ساختن مدرسه در کوچ وآموزش دختر وپسر کوچ می شود در حالیکه هنوز بسیاری ازروستا ها مدرسه ومعلم یا سپاه دانش نداشتند ومن خود اولین نوآموز مدرسه کوچ ودانش آموز اولین سپاه دانش کوچ هستم وبرای بهنیا وهمسرش بهشت برین رآ آرزومندم - بهنیاسی سال برای دادگستری خدمت می کندوبیست سال آخر آن رادر سمت مدیر کل دادگستری بیرجند بوده وخطی بسیار خوش وفنی داشته که هرکسی قادر به خواندن آن نبوده است .بهنیا 40 سال تمام خدمت دولتی کرده است تابازنشسته شده وحقوق سی سال خدمت را می گرفته است ناگفته نماند که حقوق معلمی بهنیا ماهی 15 ریال بوده ولی حقوق دادگستری در سالهای اول خدمت ماهی 25 ریال بوده است وهمین تفاوت حقوق باعث شده است که بهنیا ترک ده سال سابقه معلمی بکند وبه استخدام دادگستری درآید .فرزندان بهنیا علاوه بر دکتر محمد رضا بهنیا که 46 سال در خدمت دولت ودانشگاه در سمتهای مختلف استادی ومدرس وریاست دانشگاه کشاورزی ورامین و چند دانشکده دیگر را داشته وتالیفات بسیاری هم دارد که یکی آز آنهادر زمینه زعفران است ودیگری کتاب وزین : بیرجند نگین کویرمی باشدودوتا از فرزندان دکتر بهنیا درآمریکا وانگلیس استاد ومدرس دانشگاه هستد وبقیه در تهران هستند .دختر بزرگ مرحوم بهنیا؛ انسیه نام داشته که در سال 1313 در بیرجند متولد شده است ودبیر دبیرستانهای مشهد ورییس مدرسه دخترانه وراهنمایی در مشهد بوده است ودر سال 1389 شمسی فوت نموده ودر بهشت رضای مشهد بخاک سپرده شده است شوهرانسیه خانم بهنیا دکترمحمد حسین محمدی فرد بوده است که در مشهد دبیر ونیز رییس دبیرستان دخترانه بوده ومشهدی ها اورا با نام نیک یادمی کنندودر سال 1395 فوت نموده است فرزندان آنها هر سه دکتر هستند- دختر دوم میر محمد بهنیا - نرجس بهنیا متولد 1324 شمسی است که بعد از فراغت از تحصیل در دبیرستان شوکتیه ابتدا دوسال در خراشاد همکار دکتر فروزانفر دردوره معلمی بوده است وبعد به مشهد مهاجرت ومنتقل شده وشوهر ایشان - دکتر علامرضا آمالی بوده که دندان پزشک بوده وبه درستکاری معروف بده است ونرجس بهنیا دبیر ورییس چند دبیرستان دخترانه در مشهد بوده است وسه فرزندش همه پسر وهرسه دکتر هستنداز جمله دکتر رامین آمالی ودکتر امید آمالی که متخصص قلب می باسد وبرادر بزرگشان که نام کوچکش یادم نیست استاد ومدرس دانشگاه تهران ومتخصص زیبایی دهان وفلک وصورت می باشد - دکترآمالی هم در سال 1383 فوت نموده است ودر خواجه اباصلت بخاک سپرده شده است خداهمه شان را رحمت کناد .نرجس بهنیاکه حاجیه نرجس شده است دوران بازنشستگی را در مشهد می گذراند-چهارمین فرزند بهنیا - عبدالحمید بهنیا است متولد 1327 شمسی که حدودا از هم دوره های حبیب نیا ومرحوم علی حسن زاده مفرد بوده است ودر سال 1349 خورشیدی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده ودر بهمن ماه 1352 شمسی به استخدام بانک مرکزی تهران _ ملت فعلی درآ مده است وچندین دوره کار آموزی وکارشناسی بانگ را گذرانده ودر سال 1354 رییس کارگزینی بانک تهران بوددرسال 1356 معاونت بانک فرهنگیان تهران را عهده دار شد وچندماه قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی به مشهد منتقل شد ورییس گار گزینی بانک تهران یا ملت فعلی مرکزی مشهد شد ویاد آور می شوم که بعد از انقلاب ده بانک وموسسه بانکی در هم ادغام شدند ومجموعا نام بانک ملت بر آنها نهاده شد وبانک ملت چکیده ده بانک می باشد .حمید آقا رییس گار گزینی بانک ملت شعبه مرگزی خراسان بزرگ آن روز گردید وبعدها کارشناش ارشدامورواعتبارات بانگی کردید وسر انجام هم درسال 1378 بازنشست گردید حمید آقا داماد حاج محمد حسین امینی معروف است ومرحوم عرب زاده واسد زاده هم از باجناقهای عبدالحمید هستند.از حمید آقا دوپسر دکتردر رشته های مدیریت وپزشکی در مشهد مشغول خدمت هستند ویک دختر پزشک است و در خوسف خدمت می کند .ناگفته نماند که مرحوم میر محمد بهنیا که حاجی هم هست بهترین قانون دان زمان خود بوده بطوری که بعد از بازنشستگی بهنیا رییس دادگستری در هر مساله ای که به ابهام یا مشکل برخورد می کرده است نزد بهنیا می رفته وبا مشورت گرفتن از مرحوم بهنبا بزرگ مشکل قانونی را حل می نموده است وباز باید عرض کنم که بهنیادرموقع خدمت در در میان فامیل گواهی را به گواهی درمیان تغییر می دهد وحدوسال 1330 فامیل بهنیاکه در آن موقع منحصر بفرد بوده است را برای خود انتخاب می کند
16- علی اکبر ملک آبادی که میرزا علی اکبر نامیده می شد فرزند محمد حسن ملک آبادی است وزوجه او فاطمه ملامحمد حسن صبوری وخواهر محمد رضا صبوری است وولی علی اکبر فرزند بزرگ علی اکبر ملک ابادی ساکن کوچ می باشد که هردو به رحمت حق رفته اند .
17- حاجی محمد علی ابادی که از حاجی اباد بوده است وشوهرعمه ام مریم ونیز قبل ازمریم شوهر صفورا بوده است ومادرش هم در ازدواج دوم زوجه حسین علی بخش الله شده است وحسین دو فرزند به نام رجب علی وفاطمه داشته است که رجب علی پس از استخدام در شرکت نفت زاهدان فامیل اسلامی نیا رابرگزیده وچندین دختر معلم ودبیر درزاهدان وبلوچستان دارد واکنون خود دوران باز نشستگی را در کوچ می گذراند .فرزندان حاجی محمد :علی اصغر فرزند صفورا-است وفرهاد وغلامرضا علی آبادی وکنیز علی آبادی هم فرزندان زن دوم( مریم علی عبدالحسین)- عمه ناتنی بنده می باشد .
18- حاج علی سرزهی شوهر فاطمه کر بلایی حاجی علی هم از سرزه سربیشه به کوچ آمده ودر کوچ سکنی گزیده است وداماد بزرگ کربلایی حاجی علی بوده است وفرزندان وی : علی وعیسی وصغری ونساء بوده اند که تنها نساء در قید خیات است
20- محمد استانستی ومهدی استانستی هم دو داماد یحیی بوده اند که اهل استانست واز کوچ زن گرفته ودر بیرجند ساکن شده اند
21- حسینا که قبلا هم گفتم از سربیشه به کوچ آمده وخاندان او رشد ونمو نموده اند
باید اضافه کنم که بیساری از کوچیها در ر وستای اطراف مثل - خراشاد- نوفرست - چاج - ملک آباد - محمود آباد - سورگ - بهدان - بهلگرد - محمد آباد- بیجار - استانست - فریزمرغ - کلاته بازدید - مود حاجی آباد - علی آباد سرکار -شواکند- دیشیب - علی آباد دیشیب -شوکت آباد - چهکندمود - هریوند -گیو - جلگه گیو - مختاران -شوکت آباد - وچندین روستای دیگر- فامیل دارند ویا وصلت کار هستندومثل زنجیر در هم کشیده شده اند .مثلا کربلایی محمد هریوندی شوهر خاله ام - فاطمه بوده است که مهندس هریوندی رییس برق میگون ولشکرک وشمیرانات وچند برادر دیکر فرزندان کربلایی محمد هریوندی هستند ومادر من در نوفرست ودر نصراباد وخراشاد ودختر خاله ونواده خاله داشته است
حالا می خواهم از تعدادی از زنان کوچ نام ببرم که از خارج از کوچ بوده اند -مادر بزرگ پدری من که اول زن علی برات بوده وابراهیم علی برات فرزند بزرگ او بوده وبعد از طلاق زن علی عبدالحسین شده وپدرم محمد وعموحاجی حسن فرزندان او بوده اند - زن دوم پدر بزرگ پدری ام - علی عبدالحسین جده پختی از پخت سربیشه بوده وفرزندانش هم - غلام - صغری وفاطمه وکلثوم ومریم بوده اند که جز عمو غلام که در سن 92 سالکی در قید حیات است بقیه فوت کرده اند .
2- زن ملا رحیم از سورگ وخراشاد بوده است - 3- زن اقدامی - از بیجار بوده ومریم علی مراد نامیده می شده است -4-مادر حاجی کلوخ - از نوفرست بوده است - 5- زن بهنیا بزرگ - زهرا گواهی از مود بوده است .6-زن غلام کربلایی حاجی علی - مادر محمد جعفری از پخت بوده است که در ازدواج دوم زن مرحوم غلام کربلایی حاجی علی شده است واکبر وصغری دو فرزند آنهاست
7- زن کربلایی حاجی محمد بنام خیر النسا از خراشاد بوده است .8- زن حسین علی بخش الله که مادر رجب علی است وخاله خاله ظریف هم هست از حاجی اباد بوده است 9- زن کربلایی علی افروز هم خواهرزاده مادر حاجی محمد واز حاجی اباد بوده است وحاجیه نام داشته است.10- خاله ظریف - زن دوم ملاعباس جد شیخ زاهدی هم از حاجی آباد بوده است - 10- زنینب حسن رجب زن حسن چهکندی شده است که ازچهکند بالای شوکت آباد بوده است 12-- خاله ام فاطمه ملاحسن در ازدواج دومش زن کربلایی محمد کربلایی غلامرضا هریوندی شده است ودر ازدواج اول زن پسر عمه حلیمه بوده وعمه حلیمه هم زن اول ملا عباس بوده است .13-زن محمد اسماعیل کربلایی حاجی محمد از چاج بوده است .14-زن ذولفقار هم از برزج بوده است .15- زن علی موسی حسین هم از خنگ بوده است 16-وزن علی حسین حاجی رضا از نوک یا فنودبوده است -17- زن کر بلایی رجب از نوفرست بوده است -18-زن اقدامی از بیجار بوده ومریم علی مراد نام داشته است 19- زن حسن حسین حاجی رضا از برزج بوده است وفاطمه دختر اوهم زن پسر دایی اش - محمد در برزچ شده است وخواهردوم- نساء هم زن غلامرضا ملک آبادی شده است وخواهر کوچک هم بنام عذرا زن محمد کربلاییمیرزا برزجی ( رهبردار) شده است 20- کبری ملا عباس - زن علی رمضان حاجی آبادی شده است که برادر زن کربلایی علی افروز بوده است .22- کلثوم ملا عباس هم زن محمد حسن گله دار در مود شده است -23-زن استاد یحیی عذرا دختر اقدامی است که یک بار هم طلاق گرفته وزن استاد محمدحسین شده ودوباره طلاق گرفته وباز برای بار دو زن استاد یحیی شده است 28-زن رضا محمد بخش الله کبری خواهرملک ودختر غلام حسن ملک بوده است که غلام حسن پدر ملک شوهر اول خاله حاجیه مرضیه ملاح حسن بوده است 25- فاطمه نساء علی بخش الله زن محمد علی غلامحسین کربلایی علی بوده است 26-زن ملا غلام ملا محمد علی مادر زین العابدین از چاج بوده ودر قید حیات است .27-- فاطمه کربلایی حاجی محمد زن ابراهیم لیلی از چاج شده که ابراهیم لیلی بعدا فامیل حسن زاده مفرد را برگزیده است.28- فاطمه ملامحمدعلی زوجه حاجی غلامرضا کربلایی حاجی محمد شده است ومادر مرحوم حبیب نیا می باشد 29- خاله زینب مادر سلیمان می باشد - زن محمدعمو محمد حسین از اقوام مادر بهنیا -- مادرعسکری نیزاز فامیل مادر بهنیا بوده است و از نسل زین العابدین بوده است
30-فاطمه ملا محمد حسن صبوری زن علی اکبر ملک آبادی است -31- زن خالوابراهیم از اقوام ملا غلام بوده است -31- زن اسحاق اسدالله از برزج بوده است -32-- زن ولی علی اکبر هم از ملک آبادودختر عمویش بوده است 32-فاطمه علی برات-زن یحیی یادگارشده واودر واقع اولین کارمندازکوچ است که در قاین سرادار مدرسه بوده است ویادگار بزرگ محمد علی در خیابان لاله زارتهران سردفتراسناد رسمی شماره 63 تهران بوده است -34-زن حسین محمد حسین حسینا سیده وخواهر سید محمد رضوی از سیدان بوده است -35-معصومه علی بخش الله زن احسن الله بوده است 36- زن حسین صبوری دختر میرزاعلی از خراشاد بوده است که البته فوت نموده وحسین صبوری زن دیگری گرفته است -زن محمدکربلایی رجب هم از بیجار وخواهر رخشانی بوده است 38-بی بی صدیقه زوجه دوم غلامرضا کربلایی رجب شده است وزن اول غلامرضا مقامی از نوفرست بوده ودوفرزند پسر داشته ودوسال قبل فوت نموده است -39- دختر کربلای رجب به نام فاطمه- زن بشیری زاده بزرگ در نوفرست شده وغلام حسین بشیری زاده وزن قیطاسی نوفرست فرزندان او از بشیری زاده هستند -40- زن کربلایی محمد علی دختر بشیری زاده بزرگ بوده است- 41-مادر کربلایی علی زن حاجی علی رضا هم از خراشاد بوده است 42-زن مرحوم محمد حسین حبیب نیا هم خواهر جمال روشن روان از خراشاد می باشد .43- قیصرعلی مراد زن محمد علی برات هم از بیجار بوده وخاله زن اقدامی بوده است 44- زن اول ملامحمدرضاصبوری -بی بی مادر بی صدیقه بوده ویوسف وکبری- هم فرزند بی بی می باشد و45-زن دوم محمد رضا صبوری از برزج بوده است -46-کبری علی کربلایی رجب زن رضا حسین بوده که هردو در گذشته اند ودوفرزند رضا کارمند بانک کشاورزی بوده اند که حسین اقاکه زنش هم ازبیرجند است اکنون بازنشسته شده است 47-زهرا رضا حسین زن محمد کلوخ کر بلای حاجی علی بوده است که فوت کرده است 48- زن کلوخ کر بلایی حاجی علی هم از استانست بوده است 49-بیگم غلام حسین کربلایی علی زوجه اول استاد محمد حسین محمد مصیب بوده است که در گذشته است 50- کلثوم غلام حسین کربلایی علی زن محمد حسین کربلایی علی پدر محمد علی آزادگان بوده است .51-زن علی کربلایی رجب -کر بلایی سکینه دختر کر بلایی حاجی محمد بوده است .52- دختر دوم کربلایی سکینه بنام فاطمه زوجه مهدی حسین بوده که هردوزن ومردحدود بیست سال قبل در تصادف سه راهی شوکت آباد کشته شده اند .53- زن عیسی محمد علی برات خاله ام حاجیه مرضیه در ازدواج دومش بوده ودرازدواج اول زن محمد حسن غلام ملک - پدر محمد علی الهامی نیا بوده است وکبری دختر بزرگ اوخوهر ملک مادر موسی محقق است 55--فاطمه ملا عباس زن حسین محمد حسین کربلایی علی شده است 56-- زن علی حسین کربلایی علی هم خواهر شجاعی از نوفرست بوده که آخرعمرش را در خانه سال مندان کاخک گناباد سپری کرده است وکسی هم برای خاک سپاری او اقدام نکرده است ومعلو م هم نیست کجا دفن شده است 57- حوا قیصر دختر محمد علی برات زوجه غلامرضا علی محمود شده وسه فرزند پسر از آند و باقی مانده اند که جمشید ومحمد ومحمود نام دارند وتنها محمود از بیرجند زن گرفته ودو نفر دیگر مجرد هستند .-58- مریم قیصر دختر دیگرمحمد علی برات خواهر عیسی هم زوجه محمد حسین محمد حسین حسینا بوده است وکبری دختر بزرگ او زن غلام حسین بوته بوده وهرسه فوت کرده اند 60-صغری دختر محمد حسین محمد حسینا زن استاداضغر فلاحی در بیرجند بوده است 62- زن محمد ملاحسن یا دایی بنده هم صغری هریوندی از هریوند وخواهر حاجی نخعی بوده وغلام علی سرمد فرزند نخعی هریوندی است که استاد بازنشسته دانشگاه در تهران می باشد. 63-- فاطمه کربلاییحاجی علی - زوجه حاجی علی سر زهی بوده است وعلی وعیسی وصغری ونسا سرزهی فرزندان آن دو بوده اند .64-حاجیه کربلایی حاجی علی زن کدخدایا همان غلامحسین محمد علی برات بوده که پنج دختر ویک پسر داشته ومحمد سامانی تنهافرزند پسر آنهاست 65-زن مرحوم حبیب الله لطفی هم کبری دختر محمد رضا صبوری است که فرزند بزرگ او محمد علی کوچی افسر بازنشسته راهنمایی ورانندگی است .66- صغری محمدحسین کر بلای علی هم زوجه علی محمد اسماعیل بوده که در قید حیات است ولی علی اقا مرحوم شده است 66- زن اول غلامحسین ملا عباس هم حوا خواهر سلیمان بوده که برسر فرزندبا فرزندش مرده است وخواهر دیگر سلیمان هم زن علی صبوری شده وطلاق گرفته ومرده است البته در جوانی 67-زن حاجی کلوج - فاطمه دخترملا غلام ملامحمد علی ملاحسن می باشد که در قید حیات است.68- مریم دختر محمد ملاحسن هم زن برادرم ذوالفقار کوچی ومادر علی رضاکوچی است که استاد حسین دوسا ل وچند ماه قبل فوت کرد ومریم هم اکنون در سن 75 سالکی در قیدحیات است 69- خاله ام زینب هم زن علی محمدحسین عبدالحسین ومادر سلیمان بوده که هرسه مرده اند ودر بیرجند مادرم وخاله زینب وسلیمان خاله ام وملک فرزند خاله حاجی مرضیه واسحاق یادگار وزن بهنیا وحوا قیصر ومریم قیصر وکبری دختر مریم ومحمد حسین حبیب نیا ومحمد علی حسن زاده مفردوغلام کوچی وزن علی حسین دایی ام - از سورگ با دخترش که در تصادف کشته شدند همگی در قبرستان بیرجند دفن شده اند وزن دکتر محمد رضا بهنیا ( خانم محمدی فرد ) وفاطمه نسا کوچی مادر رمضان ومیرزا نوفرستی -همه در بیرجند بخاک سپرده شده اند .70- حاحیه فاطمه علی بخش الله هم زن محمد برزجی بوده ودر نوفرست سکنی گزیده وهمانجا مرده است وفرزندش محمدحسین حاجی فاطمه هم سه سال قبل در نوفرست در گذشته است -71- رباب محمد مصیب هم زن حاجی غلام حسین کربلایی علی یوده ومرحوم شده است ومحمد فرزند او معلم بوده است.72- رقیه محمدمصیب خواهر دیکر استاد محمد حسین که در سم سول آباد ازدواج کرده وبجه نداشته وطلاق گرفته ودر آخر عمر در کوچ می زیسته ودر کوچ فوت کرده است ومادرش فاطمه سارا دختر خاله مادرم بوده است 73- عذرا محمد مصیب هم در دستجرد زن محمد حسین محمودی شده است وپسر بزرگش هم دکترا گرفته ودر چابهار زندگی می کرده است . 74- پدر محمد علی ملک یاالهامی نیا که از قلم افتاده هم یکی از ساکنانک وچ بوده که محمد علی ملک وکبری خواهر ملک ومادر موسی محقق هم فرزندان حسن غلام ملک بوده اند وخاله حاجی مرضیه در ازدواج اول زن او بوده است .75- زن مسلم افروز صغری زارع از مود بوده است -76- زن غضنفر هم از مود ودختر خاله اش وخواهر علی گدا بوده است .78- زن غلامرضا افروز سکینه از مهدی اباد بوده که در ازدوج دوم -زوجه غلامرضا فروز شده و16 سال هم از غلامرضا بزرگتر بوده است و چند سال قبل فوت نمود در حالی کهتفاوت عمر غلامرضا افروز با زن اولش 31 سال بوده است وافروز خود درسال 1374 فوت نموده است وهردو نیز مسلم که اخیرا فوت کرده است در قبرستان بیرجند بخاک سپرده شده اند -79- زن دو غلامرضا افروز هم مریم بیجاری از بیجار می باشد که در قید حیات است .80- زن محمد افروز هم در اصل از علیاباد است ولیکن پدرش در امین اباد خوسفویا نصر اباد خوسف می باشد -81- صفا دختر استادمحمد حسین از عذرا اقدامی هم در سده ازدواج نموده است وسالهاست که من از خانواده آنها بی خبر هستم .
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران----
---
- سرسلسله ی مردم آزاد حسین است
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
دامن بکمر برزد واستاد حسین است
درسی به بشر داد بدستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
آیین یزیدی که بری بود زانصاف
ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدین
اشرار باحرار نگیرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
برچیده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کش
ازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
مردم همه با کافر وظالم بستیزند
پویند ره حق وزناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
بیداد گری را اثری نیست بعالم
زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص۲۰۰-۲۰۱ آراسته ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه ۱۳۶۲ شمسی)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص ۲۰۲:--
تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگی عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
(بابی انت وامي)كه تواي مكتب عشق
عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست
ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
----
مهر تو مرا رکن نماز است حسین جان عشق تو مرا کعبه ی راز است حسین جان
روزی که شود بسته برویم در امید
یک ذره غبار حرمت ای حرم دین در رتبه به از ملک حجازاست حسین جان
هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسین جان
در کرببلا زان همه گلهای نکویت اصغر گل نشکفته ی ناز است حسین جان
ازداغ تودر گوشه ی ویرانه رقیه شمعیست که در سوز وگدازاست حسین جا
گر قلب من از سینه بر آرند ببینند باذکر تو در راز ونیاز است حسین جان
می خواستم از وصف وجلال تو بگویم دل گفت که اینقصه درازاست حسین جان -ای خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر ایاز است حسین جان
در روز جزا کرببلایی زشفاعت بر سوی تو اش دست نیاز است حسین جان -به نقل ز
شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۱۶۹-۱۷۰
-----
cنقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه----
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران----
ادامه مطلب...
---باز از کنوز رحمت والطاف کردگار آیات صنع در همه عالم شد آشکار----
بانفحه ی صبا دم روح القدس دمید شد رستخیز عام به صحرا وکوهسار
با حشمت الهی شه ، نوروز زد قدم عفریت دی زصحنه برون شد پی فرار
زد خیمه ابر ودر وگهر ریخت دمبدم صحن وسرا ودشت ودمن گشت لاله زار
پیر عجوز دهر جوانی زسر گرفت تاشد بکوهسار ، عیان جلوه ی بهار
تاشد زپرده حسن دل آرای گل عیان با لحن خوش به نغمه ی داوود شد هزار
بلبل به شاخسارطرب جا گرفت وگفت حمد خدا ونعت نبی ، مدح هفت وچار
وآنگه بخلق مژده یعیدین داد فاش نوروز باستانی ومولود شهریار
تا شد عیان زماه رجب لیله ی نخست تابنده شد زبرج ولایت مه وقار
مولود شد محمد باقر (ع) زفاطمه دریای علم مصطفوی ، مفخر کبار
مر آت حق شهنشه علم الیقین کزاو دین خدا وشرع و نبی گفت آشکار
پنجم وصی احمد مرسل ، ولی حق کزاو علوم اول وآخر شد اشکار
مهرش بهار باطرب وقهراو خزیف حبش جنان ودشمنیش شد جهیم نار
(آذر) گدایی در اوکن زحق طلب زان منصب شهانه به عالم کن افتخار--
---دیوان آذر -جلد اول -ص 86-چاپ سوم-1348 شمسی -چاپ خانه ی طوس مشهد-آذرخراسانی--
غدير خم -اهميت حجه الوداع
هجرت پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مکه معظمه نقطه عطفي در تاريخ اسلام به شمار مي آيد و بعد از اين هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند.
بار اول در سال هشتم پس از صلح حديبيه به عنوان عمره وارد مکه شدند و طبق قراردادي که با مشرکين بسته بودند فوراً بازگشتند.
بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مکه وارد اين شهر شدند، و پس از پايان برنامه ها و برچيدن بساط کفر و شرک و بت پرستي به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مکه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدينه بازگشتند.
سومين و آخرين بار بعد از هجرت که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وارد مکه شدند در سال دهم هجري بعنوان حجه الوداع بود که حضرت براي اولين بار به طور رسمي اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند.
در اين سفر دو مقصد اساسي در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حکم مهم از قوانين اسلام که هنوز براي مردم به طور کامل و رسمي تبيين نشده بود: يکي حج، و ديگري مسئله خلافت و ولايت و جانشيني بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم.
آغاز سفر حج
پس از اعلان عمومي، مهاجرين و انصار و قبايل اطراف مدينه و مکه و حتي بلاد يمن و غير آن بسوي مکه سرازير شدند تا جزئيات احکام حج را شخصاً از پيامبرشان بياموزند و در اولين سفر رسمي حضرت، به عنوان حج شرکت داشته باشند. اضافه بر آنکه حضرت اشاراتي فرموده بودند که امسال سال آخر عمر من است و اين مي توانست باعث شرکت همه جانبه مردم باشد.
جمعيتي حدود يکصد و بيست هزار نفر (گاهي بيشتر از آن را هم نقل کرده اند) در مراسم حج شرکت کردند که فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدينه به همراه حضرت حرکت کرده بودند، بطوريکه لبيک گويان از مدينه تا مکه متصل بودند.
حضرت چند روز به ماه ذي الحجه مانده از مدينه خارج شدند و بعد از ده روز طي مسافت در روز سه شنبه پنجم ذي الحجه وارد مکه شدند.
اميرالمومنين عليه السلام هم که قبلاً از طرف حضرت به يمن و نجران براي دعوت به اسلام و جمع آوري خمس و زکات و جزيه رفته بودند به همراه عده اي در حدود دوازده هزار نفر از اهل يمن براي ايام حج به مکه رسيدند.
با رسيدن ايام حج در روز نهم ذي الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را يکي پس از ديگري انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را براي مردم بيان فرمودند.
خطابه اول در مني
در عرفات دستور الهي نازل شد که علم و ودايع انبياء عليهم السلام را به علي بن ابي طالب عليه السلام منتقل کند و او را به عنوان خليفه و جانشين خود معرفي کند.
در مني پيامبر صلي اله عليه و اله و سلم اولين خطابه خود را ايراد فرمودند که در واقع يک زمينه سازي براي خطبه غدير بود. در اين خطبه ابتدا اشاره به امنيت اجتماعي مسلمين از نظر جان و مال و آبروي مردم نمودند، و سپس خونهاي بناحق ريخته شده و اموال بناحق گرفته شده در جاهليت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا کينه توزيها از ميان برداشته شود و جوّ اجتماع براي تامين امنيت آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند که مبادا بعد از او اختلاف کنند و بر روي يکديگر شمشير بکشند.
در اينجا تصريح فرمودند که:
اگر من نباشم علي بن ابي طالب در مقابل متخلفين خواهد ايستاد.
سپس حديث ثقلين بر لسان مبارک حضرت جاري شد و فرمودند:
من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي مي گذارم که اگر به اين دو تمسک کنيد هرگز گمراه نمي شويد: کتاب خدا و عترتم يعني اهل بيتم.
اشاره اي هم داشتند به اينکه عده اي از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مي شوند.
نکته جالب توجه اينکه در اين خطابه، اميرالمومنين عليه السلام سخنان حضرت را براي مردم تکرار مي کردند تا آنان که دورتر بودند بشنوند.
خطابه دوم در مسجد خيف در مني
در روز سوم از توقف در مني، بار ديگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خيف اجتماع کنند. در آنجا نيز خطابه اي ايراد فرمودند که ضمن آن صريحاً از مردم خواستند که گفته هاي ايشان را خوب به خاطر بسپارند و به غائبان برسانند.
در اين خطبه به اخلاص عمل و دلسوزي براي امام مسلمين و تفرقه نينداختن سفارش فرمودند و تساوي همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانين الهي را اعلام کردند. بعد از آن بار ديگر متعرض مسئله خلافت شدند و حديث ثقلين بر لسان حضرت جاري شد، و بار ديگر براي غدير زمينه را آماده کردند.
در اين مقطع، منافقين کاملاً احساس خطر کردند و قضيه را جدي گرفتند و برنامه هاي خود را آغاز کردند و پيمان نامه نوشتند و هم قسم شدند.
لقب اميرالمؤمنين
در مکه جبرئيل، لقب اميرالمؤمنين را به عنوان اختصاص آن به علي بن ابي طالب عليه السلام از جانب الهي آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براي آن حضرت تعيين شده بود.
پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هم دستور دادند تا يک يک اصحابش نزد علي عليه السلام بروند و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام کنند و السلام عليک يا اميرالمؤمنين بگويند، و بدينوسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن علي عليه السلام گرفت.
در اينجا ابوبکر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم گفتند: آيا اين حقي از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شده فرمودند: حقي از طرف خدا و رسولش است، خداوند اين دستور را به من داده است.
اعلان رسمي براي حضور در غدير
با اينکه انتظار مي رفت پيامبر خدا در اولين و آخرين سفر حج خود مدتي در مکه بمانند، ولي بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادي خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان کند: فردا کسي جز معلولان نبايد باقي بماند، و همه بايد حرکت کنند تا در وقت معين در غدير خم حاضر باشند.
غدير کمي قبل از جحفه که محل افتراق اهل مدينه و اهل مصر و اهل عراق و اهل نجد بود به امر خاص الهي انتخاب شد. در اين مکان، آبگير و درختان کهنسالي وجود داشت. هم اکنون نيز، غدير محل شناخته شده اي در دويست و بيست کيلومتري مکه و به فاصله دو ميل قبل از جحفه به طرف مکه قرار دارد، و مسجد غدير و محل نصب اميرالمؤمنين عليه السلام محل عبادت و زيارت زائران است.
براي مردم بسيار جالب توجه بود که پيامبرشان - بعد از ده سال دوري از مکه – بدون آنکه مدتي اقامت کنند تا مسلمانان به ديدارشان بيايند و مسايل خود را مطرح کنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نيز به خروج از مکه و حضور در غدير امر نمودند.
صبح آن روز که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم از مکه حرکت کردند، سيل جمعيت که بيش از صد و بيست هزار نفر (و به قولي صد و چهل هزار، و به قول ديگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمين زده مي شدند به همراه حضرت حرکت کردند. حتي عده اي حدود دوازده هزار نفر از اهل يمن که مسيرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدير آمدند.
اجتماع خطابه و جزئيات خطبه
همينکه به منطقه کراع الغميم - که غديرخم در آن واقع شده – رسيدند، حضرت مسير حرکت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدير تغيير دادند و فرمودند:
أَيُّهَا النَّاسُ أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّه ؛ اي مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنيد که من پيام آور خدايم.
و اين کنايه از آن بود که هنگام ابلاغ پيام مهمي فرا رسيده است.
سپس فرمان دادند تا منادي ندا کند: «همه مردم متوقف شوند و آنانکه پيش رفته اند بازگردند و آنانکه پشت سر هستند توقف کنند» تا آهسته آهسته همه جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند. و نيز دستور دادند: کسي زير درختان کهنسالي که در آنجا بود نرود و آن موضع خالي بماند.
پس از اين دستور همه مرکبها متوقف شدند، و کساني که پيشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدير پياده شدند و هر يک براي خود جايي پيدا کردند، و کم کم آرام گرفتند.
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغي زمين سوزنده و به حدي ناراحت کننده بود که مردم و حتي خود حضرت گوشه اي از لباس خود را به سرانداخته و گوشه اي از آن را زيرپاي خود قرار داده بودند، و عده اي از شدت گرما عباي خود را به پايشان پيچيده بودند.
از سوي ديگر، پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم سلمان و ابوذر و مقداد را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهاي زير درختان را کندند و سنگهاي ناهموار را جمع کردند و زير درختان را جارو کردند و آب پاشيدند. در فاصله بين دو درخت روي شاخه ها پارچه اي انداختند تا سايباني از آفتاب باشد، و آن محل براي برنامه سه روزه اي که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود.
سپس در زير سايبان، سنگها را روي هم چيدند و از رواندازهاي شتران و ساير مرکبها هم کمک گرفتند و منبري به بلندي قامت حضرت ساختند و روي آن پارچه اي انداختند، و آنرا طوري بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار بگيرد و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هنگام سخنراني مشرف بر مردم باشد تا صداي حضرت به همه برسد و همه او را ببينند.
البته ربيعه بن اميه بن خلف کلام حضرت را براي مردم تکرار مي کرد تا افرادي که دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.
پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السّلام بر فراز منبر
انتظار مردم به پايان رسيد. ابتدا منادي حضرت نداي نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند.
بعد از آن مردم ناظر بودند که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين عليه السلام را فراخواندند و به ايشان دستور دادند بالاي منبر بيايند و در سمت راستشان بايستند. قبل از شروع خطبه، اميرالمومنين عليه السلام يک پله پايين تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند.
سپس آن حضرت نگاهي به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم سخنراني تاريخي و آخرين خطابه رسمي خود را براي جهانيان آغاز کردند.
دو اقدام عملي بر فراز منبر
در اثناء خطبه، پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم دو اقدام عملي بر فراز منبر انجام دادند که بسيار جالب توجه بود:
1- علي بن ابي طالب عليه السلام بر فراز دست پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم
پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پس از مقدمه چيني و ذکر مقام خلافت و ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام، براي آنکه تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشي در اين راه در نطفه خنثي شود، ابتدا مطلب را به طور لساني اشاره کردند، و سپس به صورت عملي براي مردم بيان کردند. بدين ترتيب که ابتدا فرمودند:
باطن قرآن و تفسير آنرا براي شما بيان نمي کند مگر اين کسي که من دست او را مي گيرم و او را بلند مي کنم و بازويش را گرفته او را بالا مي برم.
بعد از آن، حضرت گفته خود را عملي کردند، و بازوي علي بن ابي طالب عليه السلام را گرفتند. در اين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آنکه دستهاي هر دويشان به سوي آسمان قرار گرفت. سپس پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم اميرالمومنين عليه السلام را از جا بلند کردند تا حدي که پاهاي آن حضرت محاذي زانوهاي پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم قرار گرفت و مردم سفيدي زير بغل آن دو را ديدند، که تا آن روز ديده نشده بود. در اين حال فرمودند:
هر کس من مولي و صاحب اختيار اويم اين علي مولي و صاحب اختيار اوست.
2- بيعت با قلبها و زبانها
اقدام ديگر حضرت آن بود که چون بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه، ار طرفي غير ممکن بود و از سوي ديگر امکان داشت افراد به بهانه هاي مختلف از بيعت شانه خالي کنند و حضور نيابند، و در نتيجه نتوان التزام عملي و گواهي قانوني از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: اي مردم، چون با يک کف دست و با اين وقت کم و با اين سيل جمعيت، امکان بيعت براي همه وجود ندارد، پس شما همگي اين سخني را که من مي گويم تکرار کنيد و بگوييد:
ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علي بن ابي طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندي اطاعت مي کنيم و به آن راضي هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مي کنيم ... عهد و پيمان در اين باره براي ايشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضماير و دستمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.
پيداست که حضرت، عين کلامي را که مي بايست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هر کس به شکل خاصي براي خود اقرار نکند، بلکه همه به آنچه حضرت از آنان مي خواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند.
وقتي کلام پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پايان يافت همه مردم سخن او را تکرار کردند و بدينوسيله بيعت عمومي گرفته شد.
بيعت مردان
پس از پايان خطبه، مردم به سوي پيامبر و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما و آلهما هجوم آورند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مي دادند، و هم به پيامبر و هم به اميرالمؤمنين عليهما السلام تبريک و تهنيت مي گفتند، و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هم مي فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِين.
عبارت تاريخ چنين است: پس از اتمام خطبه، صداي مردم بلند شد که: آري، شنيديم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت مي کنيم. بعد به سوي پيامبر و اميرالمومنين صلوات الله عليهما و آلهما ازدحام کردند و براي بيعت سبقت مي گرفتند و با ايشان دست بيعت مي دادند.
براي آنکه رسميت مسئله محکم تر شود، وآن جمعيت انبوه بتوانند مراسم بيعت را به طور منظم و برنامه ريزي شده اي انجام دهند، پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم دستور دادند تا دو خيمه برپا شود. يکي را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمايند، و امر کردند تا مردم جمع شوند.
پس از آن مردم دسته دسته در خيمه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم حضور مي يافتند و با آن حضرت بيعت نموده و به او تبريک و تهنيت مي گفتند. سپس در خيمه مخصوص اميرالمومنين عليه السلام حاضر مي شدند و به عنوان امام و خليفه بعد از پيامبرشان با او بيعت مي کردند و به عنوان اميرالمومنين بر او سلام مي کردند، و اين مقام والا را به آن حضرت تبريک و تهنيت مي گفتند.
نکته قابل توجهي که در هيچيک از پيروزي هاي پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم – چه در جنگها و چه ساير مناسبتها و حتي فتح مکه – سراغ نداريم، اين است که حضرت در روز غدير مکرر مي فرمود:
به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد، زيرا خداوند مرا به نبوت و اهل بيتم را به امامت اختصاص داده است .
و اين نشانه فتح بزرگ و در هم شکستن کامل سنگرهاي کفر و نفاق است.
برنامه بيعت و تهنيت تا سه روز ادامه داشت، و اين مدت را حضرت در غدير اقامت داشتند.
بسيار بجاست که در اين مقطع به قطعه جالبي از تاريخ اين بيعت اشاره کنيم:
اولين کساني که در غدير با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند همانهايي بودند که زودتر از همه آنرا شکستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبير، که بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم يکي پس از ديگري رو در روي اميرالمؤمنين عليه السلام ايستادند.
جالبتر اينکه عمر بعد از بيعت اين کلمات را بر زبان مي راند:
افتخار برايت باد، گوارايت باد اي پسر ابي طالب، خوشا به حالت اي ابا الحسن، اکنون تو مولاي من و مولاي هر مرد و زن مومني شده اي!
نکته ديگري که بار ديگر چهره دو رويان را روشن ساخت اين بود که پس از امر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم همه مردم بدون چون و چرا با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت مي کردند، ولي ابوبکر و عمر با آنکه پيش از همه خود را براي بيعت به ميان انداخته بودند قبل از بيعت به صورت اعتراض گفتند: آيا اين امر از طرف خداوند است يا از طرف رسولش (يعني: از جانب خود مي گويي)؟ حضرت فرمودند: از طرف خدا و رسولش است، و نيز فرمودند: آري حق است از طرف خدا و رسولش که علي اميرالمؤمنين است.
بيعت زنان
پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم دستور دادند تا ظرف آبي آوردند، و پرده اي زدند که نيمي از ظرف آب در يک سوي پرده و نيم ديگر آن در سوي ديگر قرار بگيرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در يک سوي آب، و قرار دادن اميرالمومنين عليه السلام دستشان را در سوي ديگر با حضرت بيعت کنند؛ به اين صورت بيعت زنان هم انجام گرفت.
همچنين دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبريک و تهنيت بگويند، و اين دستور را درباره همسران خويش مؤکد داشتند.
يادآور مي شود که بانوي بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام از حاضرين در غدير بودند. همچنين کليه همسران پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم در آن مراسم حضور داشتند.
عمامه سحاب
پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم در اين مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمومنين عليه السلام قرار دادند و انتهاي عمامه را بر دوش آن حضرت آويزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است.
خود اميرالمومنين در اين باره چنين فرموده اند:
پيامبر در روز غديرخم عمامه اي بر سرم بستند و يک طرفش را بر دوشم آويختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنين، مرا بوسيله ملائکه اي که چنين عمامه اي به سر داشتند ياري نمود.
شعر غدير
بخش ديگري از مراسم پر شور غدير، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض کرد: يا رسول الله، اجازه مي فرماييد شعري را که درباره علي بن ابي طالب (به مناسبت اين واقعه عظيم) سروده ام بخوانم؟
حضرت فرمودند: بخوان ببرکت خداوند.
حسان گفت:
اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر گوش کنيد.
و سپس اشعاري را که در همانجا سروده بود خواند که به عنوان يک سند تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. ذيلاً متن عربي شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معني آوريم:
أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً
لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِينَ قَامَ مُنَادِياً
وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِيلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ
بِأَنَّکَ مَعْصُومٌ فَلَا تَکُ وَانِياً
وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ
وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِياً
عَلَيْکَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ
رِسَالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِيَا
فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاکَ رَافِعُ کَفِّهِ
بِيُمْنَى يَدَيْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِياً
فَقَالَ لَهُمْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْکُمْ
وَ کَانَ لِقَوْلِي حَافِظاً لَيْسَ نَاسِياً
فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ إِنَّنِي
بِهِ لَکُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ رَاضِياً
فَيَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِيّاً فَوَالِهِ
وَ کُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً
وَ يَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِيهِ لِنَصْرِهِمْ
إِمَامَ الْهُدَى کَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّيَاجِيَا
وَ يَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ کُنْ لَهُمْ
إِذَا وُقِفُوا يَوْمَ الْحِسَابِ مُکَافِيَا
آيا نمي دانيد که محمد پيامبر خدا صلي الله عليه و اله و سلم کنار درختان غديرخم با حالت ندا ايستاد، و اين در حالي بود که جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود که در اين امر سستي مکن که تو محفوظ خواهي بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرساني و از ظالمان بترسي و از دشمنان حذر کني رسالت پروردگارشان را نرسانده اي.
در اينجا بود که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم دست علي عليه السلام را با دست راست بلند کرد و با صداي بلند فرمود: هر کس از شما که من مولاي او هستم و سخن مرا بياد مي سپارد و فراموش نمي کند، مولاي او بعد از من علي است، و من فقط به او – نه به ديگري – به عنوان جانشين خود براي شما راضي هستم. پروردگارا هر کس علي را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر کس با علي دشمني کند او را دشمن بدار. پروردگارا ياري کنندگان او را ياري فرما بخاطر نصرتشان امام هدايت کننده اي را که در تاريکيها مانند ماه شب چهارده روشني مي بخشد. پروردگارا خوار کنندگان او را خوار کن و روز قيامت که براي حساب مي ايستند خودت جزا بده.
ظهور جبرئيل در غدير
مسئله ديگري که پس از خطبه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام کرد، اين بود که مردي زيبا صورت و خوشبوي را ديدند که در کنار مردم ايستاده بود و مي گفت:
بخدا قسم، روزي مانند امروز هرگز نديدم. چقدر کار پسر عمويش را مؤکد نمود، و براي او پيماني بست که جز کافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمي زند. واي بر کسي که پيمان او را بشکند.
در اينجا عمر نزد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد و گفت: شنيدي اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمودند: آيا او را شناختي؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:
او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشکني، که اگر چنين کني خدا و رسول و ملائکه و مومنان از تو بيزار خواهند بود!
معجزه غدير، امضاي الهي
واقعه عجيبي که به عنوان يک معجزه، امضاي الهي را بر خط پايان غدير ثبت کرد جريان حارث فهري بود. در آخرين ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد و گفت:
اي محمد! سه سوال از تو دارم: آيا شهادت به يگانگي خداوند و پيامبري خودت را از جانب پروردگارت آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا اين علي بن ابي طالب که گفتي ٍّمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه ... از جانب پروردگار گفتي يا از پيش خود گفتي؟
حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:
خداوند به من وحي کرده است و واسطه بين من و خدا جبرئيل است و من اعلان کننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبري را اعلان نمي کنم.
حارث گفت:
خدايا اگر آنچه محمد مي گويد حق و از جانب توست سنگي از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناکي بر ما بفرست.
و در روايت ديگر چنين است:
خدايا، اگر محمد در آنچه مي گويد صادق و راستگو است شعله اي از آتش بر ما بفرست.
همينکه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگي را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک کرد. در روايت ديگر: ابر غليظي ظاهر شد و رعد و برقي بوجود آمد و صاعقه اي رخ داد و آتشي فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانيد.
بعد از اين جريان، آيه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) لِلْکافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آري.
و با اين معجزه، بر همگان مسلم شد که غدير از منبع وحي سرچشمه گرفته و يک فرمان الهي است.
پايان مراسم غدير
بدين ترتيب پس از سه روز، مراسم پايان پذيرفت و آن روزها به عنوان ايام الولايه در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، هر يک با دنيايي از معارف اسلام، پس از وداع با پيامبرشان و معرفت کامل به جانشين او راهي شهر و ديار خود شدند، و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم عازم مدينه گرديد.
خبر واقعه غدير در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدينگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد..-----
------1] ستایش خدای را سزاست که در یگانه گی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است. سلطنتش پر جلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است، بر همه چیز احاطه دارد بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگی او را پایانی نیست آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .
{ 2 }
{4}
{6}
هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.
هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.
هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !
هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.
هان ! همانا او یاور دین خداست.
هشدار ! او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.
هان ! او نیکو و برگزیده ی خداست.
هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.
[83] هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .
هشدار ! اوست بالیده و استوار.
آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.
هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.
{9}
(ای رسول خدا) ما را به فرمان خدا پند دادی ، درباره علی امیر مومنان و امامان پس از او ، فرزندانت از نسل او ، حسن و حسین و پیشوایان بعد از آن دو ، که خداوند بر پایشان کرده . اینک برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد از دل ها ، جان ها، زبان ها و درون ها و از دستانمان ، هرکس توانست با دست و گرنه با زبان بیعت نمود دیگر پیمان نخواهیم شکست و خداوند دگرگونی از ما نبیند و از این پس فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خواهیم رساند و خداوند را بر آن گواه گرفته او بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش .
البته خداوند هر صدایی را می شنود و بر اسرار دلها آگاه است (هرآن کس که هدایت پذیرد به خیر خویش پذیرفته و آن که گمراه شد به زیان خود رفته..) (زمر/41). و آن کس که بیعت کند حتماً با خداوند پیمان بسته « دست خدا بالای دستان آن هاست ...» (فتح/10)
خداوند مکّاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد « هرکس پیمان شکند البته به زیان خود گام نهاده و آن که بر عهدش پا برجا ماند بزودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد...» (فتح/10).
(1)1- اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَدَنا فى تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فى سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فى اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). 2- بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِى الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُالْأَرَضینَ وَالسّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ. کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَىْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ.لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. 3- قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَىْءٍ، والغَلَبَةُ على کُلِّ شَىءٍ والقُوَّةُ فى کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلى کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَىْءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّىْءِ حینَ لاشَىْءَ دائمٌ حَىٌّ وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ. 4- جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍّ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلى نَفْسِهِ. 5- وَأَشْهَدُ أَنَّهُ اَللَّهُ ألَّذى مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذى یَغْشَى الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذى یُنْفِذُ أَمْرَهُوَ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فى تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فى تَدْبیرِهِ. 6- صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلى غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَاللَّهُ الَّذى لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذى لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذى تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ. 7- وَأَشْهَدُ أَنَّهُ اللَّهُ الَّذى تَواضَعَ کُلُّ شَىْءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَىْءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَىْءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَىْءٍ لِهَیْبَتِهِ. 8- مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْرى لاَِجَلٍ مُسَمّىً. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَىالنَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَى الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ. 9- لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَم یلِد و لَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطى، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ. 10- یُولِجُ الَّلیْلَ فِى النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فىِ الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذى لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَىْءٌ، وَ لایَضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ. اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِى اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلى کُلِّ حالٍ). 11- أَحْمَدُهُ کَثیراً وَأَشْکُرُهُ دائماً عَلَى السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکَتِهِ وکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلى کُلِّ مایَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ اللَّهُ الَّذى لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَلایُخافُ جَورُهُ. (2)12- وَأُقِرُّلَهُ عَلى نَفْسى بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَأُؤَدّى ما أَوْحى بِهِ إِلَىَّ حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّى أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ - لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ - لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنى أَنِّى إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَىَّ (فى حَقِّ عَلِىٍّ) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لى تَبارَکَ وَتَعالَى الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَاللَّهُ الْکافِى الْکَریمُ. فَأَوْحى إِلَىَّ: (بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ــ فى عَلِىٍّ یَعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ ــ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).13- مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إِلَىَّ، وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِیّى وَ خَلیفَتى (عَلى أُمَّتى) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِىَ): (إِنَّما وَلِیُّکُمُاللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ الَّذى أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَىالزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فى کُلِّ حالٍ.14- وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یَسْتَعْفِىَ لِىَ (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذالِکَ إِلیْکُمْ - أَیُّهَاالنّاسُ - لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَکَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُاللَّهُ فى کِتابِهِ بِأَنَّهُمْ یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیْسَ فى قُلوبِهِمْ، وَیَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَاللَّهِ عَظیمٌ.15- وَکَثْرَةِ أَذاهُمْ لى غَیْرَ مَرَّةٍ حَتّى سَمَّونى أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّى کَذالِکَ لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِیّاىَ وَ إِقْبالى عَلَیْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّى) حَتّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فى ذالِکَ (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذونَ النَّبِىَّ وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ ـ (عَلَىالَّذینَ یَزْعَُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) ـ خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذینَ یُؤذُنَ رَسوُلَ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ) . وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّىَ الْقائلینَ بِذالِکَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّیْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَیْهِمْ بِأَعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلکِنِّى وَاللَّهِ فى أُمورِهمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ.16- وَکُلُّ ذالِکَ لایَرْضَى اللَّهُ مِنّى إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَىَّ (فى حَقِّ عَلِىٍّ)، ثُمَّ تلا: (یا أَیُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فى حَقِّ عَلِىٍّ - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ). (3) 17- فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِکَ فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَالْحاضِرِ، وَ عَلَىالْعَجَمِىِّ وَالْعَرَبىِّ، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَىالْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلى کُلِّ مُوَحِّدٍ، ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَاللَّهُ لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ. 18- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(اللَّهِ) رَبِّکُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَإِلاهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیُّهُ الُْمخاطِبُ لَکُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدى عَلىٌّ وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِاللَّهِ رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فى ذُرِّیَّتى مِنْ وُلْدِهِ إِلى یَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ. 19- لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ (عَلَیْکُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِى الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنى رَبِّى مِنْ کِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیْهِ. 20- مَعاشِرَالنّاسِ،(فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُاللَّهُ فِىَّ، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فى إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ (الَّذى ذَکَرَهُ اللَّهُ فى سُورَةِ یس: (وَ کُلَّ شَىْءٍ أَحْصَیْناهُ فى إِمامٍ مُبینٍ). 21- مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَالَّذى یَهدی إِلَى الْحَقِّ وَیَعْمَلُ بِهِ، وَیُزْهِقُ الْباطِلَ وَیَنْهى عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِىاللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. 22- أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَى الْایمانِ بى أَحَدٌ)، وَالَّذى فَدى رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ، وَالَّذى کانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَلا أَحَدَ یَعْبُدُاللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ. 23- (أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَاللّهَ مَعى. أَمَرْتُهُ عَنِاللّهِ أَنْ یَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِیاً لى بِنَفْسِهِ). 24- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ. 25- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ، وَلَنْ یَتُوبَ اللّهُ عَلى أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّهِ أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ. 26- مَعاشِرَالنّاسِ، بى ـ وَاللَّهِ ـ بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَأَنَا ـ (وَاللَّهِ) ـ خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ والْحُجَّةُ عَلى جَمیعِ الَْمخْلوقینَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضینَ. فَمَنْ شَکَّ فى ذالِکَ فَقَدْ کَفَرَ کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ مَنْ شَکَّ فى شَىْءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَکَّ فى کُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَىَّ، وَمَنْ شَکَّ فى واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَکَّ فِى الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاکُّ فینا فِىالنّارِ. 27- مَعاشِرَالنّاسِ، حَبانِىَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَ إِحْساناً مِنْهُ إِلَىَّ وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّى أَبَدَ الْآبِدینَ وَدَهْرَالدّاهِرینَ وَ عَلى کُلِّ حالٍ. 28- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدى مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثى ما أَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَبَقِىَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلى هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ. أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنى عَنِ اللَّهِ تَعالى بِذالِکَ وَیَقُولُ: «مَنْ عادى عَلِیّاً وَلَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتى وَ غَضَبى»، (وَلْتَنْظُرْنَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوااللَّهَ ـ أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها ـ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ). 29- مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذى ذَکَرَ فى کِتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالى (مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ). 30- مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلى مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذى أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلىَّ وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَىَّ) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِیّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَىَّ. 31- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِیّاً وَالطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدى (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَالْحَوْضَ. أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ فى خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فى أَرْضِهِ. 32- أَلاوَقَدْ أَدَّیْتُ، أَلاوَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، 33- أَلاإِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخى هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدى لاَِحَدٍ غَیْرِهِ. (4)34- ثم قال: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلى بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: اَللَّهُ و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.35- مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِىٌّ أخى وَ وَصیىّ وَ واعی عِلْمى، وَ خَلیفَتى فى اُمَّتى عَلى مَنْ آمَنَ بى وَعَلى تَفْسیرِ کِتابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِما یَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلى طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ.36- إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی مِنَاللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِاللَّهِ.37- یَقُولُاللَّهُ: (مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ). بِأَمْرِکَ یارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَاغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.38- اَللَّهُمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَ الْآیَةَ فى عَلِىٍّ وَلِیِّکَ عِنْدَتَبْیینِ ذالِکَ وَنَصْبِکَ إِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً)، وَ قُلْتَ : (إنَّ الدّینَ عِنْدَ اللهِ اْلإسْلامُ) ، وَ قُلْتَ : (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَالْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ).39- اَللَّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُکَ أَنِّى قَدْ بَلَّغْتُ. (5)40- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَکْمَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَىاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِىالدُّنْیا وَالْآخِرَةِ) وَ فِى النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ یُنْظَرونَ). 41- مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِىٌّ، أَنْصَرُکُمْ لى وَأَحَقُّکُمْ بى وَأَقْرَبُکُمْ إِلَىَّ وَأَعَزُّکُمْ عَلَىَّ، وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِیانِ. وَ مانَزَلَتْ آیَةُ رِضاً (فى الْقُرْآنِ) إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِىالْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ، وَلاشَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فى (هَلْ أَتى عَلَى الْاِنْسانِ) إِلاّلَهُ، وَلا أَنْزَلَها فى سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَیْرَهُ. 42- مَعاشِرَالنّاسِ، هُوَ ناصِرُ دینِ اللَّهِ وَالُْمجادِلُ عَنْ رَسُولِاللَّهِ، وَ هُوَالتَّقِىُّ النَّقِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ. نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبىٍّ وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِىٍّ (وَبَنُوهُ خَیْرُالْأَوْصِیاءِ). مَعاشِرَالنّاسِ، ذُرِّیَّةُ کُلِّ نَبِىٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّیَّتى مِنْ صُلْبِ (أَمیرِالْمُؤْمِنینَ) عَلِىٍّ. 43- مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ إِبْلیسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلاتَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُکُمْ وَتَزِلَّ أَقْدامُکُمْ، فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَىالْأَرضِ بِخَطیئَةٍ واحِدَةٍ، وَهُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَکَیْفَ بِکُمْ وَأَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْکُمْ أَعْداءُاللَّهِ، 44- أَلاوَإِنَّهُ لایُبْغِضُ عَلِیّاً إِلاّشَقِىٌّ، وَلا یُوالى عَلِیّاً إِلاَّ تَقِىٌّ، وَلایُؤْمِنُ بِهِ إِلاّمُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ) (إِلاّ عَلیّاً الّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ). 45- مَعاشِرَالنّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَبَلَّغْتُکُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبینُ. 46- مَعاشِرَالنّاسِ، (إتَّقُوااللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَموتُنَّ إِلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). (6)47- مَعاشِرَالنّاسِ، (آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذى أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ). (باِللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآیَةِ إِلاَّ قَوْماً مِنْ أَصْحابى أَعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَأَنْسابِهِمْ، وَقَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِئٍ عَلى مایَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ).48- مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ الَّذى یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، لاَِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرینَ وَالْمعُانِدینَ وَالُْمخالِفینَ وَالْخائِنینَ وَالْآثِمینَ وَالّظَالِمینَ وَالْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ.49- مَعاشِرَالنّاسِ، أُنْذِرُکُمْ أَنّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، أَفَإِنْ مِتُّ أَوْقُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ؟ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّاللَّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِى اللَّهُ الشّاکِرینَ (الصّابِرینَ).50- أَلاوَإِنَّ عَلِیّاً هُوَالْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَالشُّکْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ.51- مَعاشِرَالنّاسِ، لاتَمُنُّوا عَلَىَّ بِإِسْلامِکُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَىاللَّهِ فَیُحْبِطَ عَمَلَکُمْ وَیَسْخَطَ عَلَیْکُمْ وَ یَبْتَلِیَکُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ، إِنَّ رَبَّکُمْ لَبِا الْمِرْصادِ.52- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدى أَئمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَىالنّارِ وَیَوْمَ الْقِیامَةِ لایُنْصَرونَ.53- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ اللَّهَ وَأَنَا بَریئانِ مِنْهُمْ.54- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْیاعَهُمْ فِى الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ.55- أَلا إِنَّهُمْ أَصْحابُ الصَّحیفَةِ، فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ فى صَحیفَتِهِ!!56- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنِّى أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً (فى عَقِبى إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ)، وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْلیغِهِ حُجَّةً عَلى کُلِّ حاضِرٍ وَغائبٍ وَ عَلى کُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمْ یَشْهَدْ، وُلِدَ أَوْلَمْ یُولَدْ، فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ.57- وَسَیَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدى مُلْکاً وَ اغْتِصاباً، (أَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبینَ الْمُغْتَصبینَ)، وَعِنْدَها سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَا الثَّقَلانِ (مَنْ یَفْرُغُ) وَیُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَنُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.58- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَکُنْ لِیَذَرَکُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّى یَمیزَالْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ، وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ.59- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ وَاللَّهُ مُهْلِکُها بِتَکْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّکُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِىَّ وَاللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.60- مَعاشِرَالنّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ أَکْثَرُالْأَوَّلینَ، وَاللَّهُ لَقَدْ أَهْلَکَ الْأَوَّلینَ، وَهُوَ مُهْلِکُ الْآخِرینَ. قالَ اللَّهُ تَعالى: (أَلَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ، کذالِکَ نَفْعَلُ بِالُْمجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ).61- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَنى وَنَهانى، وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً وَنَهَیْتُهُ (بِأَمْرِهِ). فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُىِ لَدَیْهِ، فَاسْمَعُوا لاَِمْرِهِ تَسْلَمُوا وَأَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَانْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرشُدُوا، (وَصیرُوا إِلى مُرادِهِ) وَلا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ. (7) 62- مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقیمُ الَّذى أَمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى. ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ (الْهُدى)، یَهْدونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلونَ. ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِالْعالَمینَ ، الرَّحْمن الرَّحیمِ ، مالِکِ یَوْمِ الدّینِ ، اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعینُ ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ ، صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ و لَا الضّالّینَ» ، وَقالَ: فِىَّ نَزَلَتْ وَفیهِمْ (وَاللَّهِ) نَزَلَتْ، وَلَهُمْ عَمَّتْ وَإِیَّاهُمْ خَصَّتْ، أُولئکَ أَوْلِیاءُاللَّهِ الَّذینَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنونَ، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُالْغالِبُونَ. 63- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُالْغاوُونَ إِخْوانُ الشَّیاطینِ یوحى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُروراً. 64- أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فى کِتابِهِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: (لاتَجِدُ قَوْماً یُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّاللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْکانُوا آبائَهُمْ أَوْأَبْنائَهُمْ أَوْإِخْوانَهُمْ أَوْعَشیرَتَهُمْ، أُولئِکَ کَتَبَ فى قُلوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یَدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأنهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِکَ حِزْبُ اللهِ الا اِنَ حزبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) . 65- أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الْمُؤْمِنونَ الَّذینَ وَصَفَهُمُاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَقالَ: (الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدونَ). 66- (أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یَرْتابوا). 67- أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یدْخُلونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنینَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَةُ بِالتَّسْلیمِ یَقُولونَ: (سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدینَ). 68- أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ یُرْزَقونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ. 69- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَصْلَونَ سَعیراً. 70- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِىَ تَفورُ وَ یَرَوْنَ لَهازَفیراً. 71- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَاللَّهُ فیهِمْ: (کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّی اِذَا ادّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ اُخْریهُمْ لِاوُلیهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ ، قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ و لکِنْ لا تَعْلَمُونَ) . 72- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (کُلَّما أُلْقِىَ فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ یَأتِکُمْ نَذیرٌ، قالوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فى ضَلالٍ کَبیرٍ وَ قالُوا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنّا فی أصْحابِ السَّعیرِ ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِاصْحابِ السَّعیرِ) . 73- أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبیرٌ. 74- مَعاشِرَالنَاسِ، شَتّانَ مابَیْنَ السَّعیرِ وَالْأَجْرِ الْکَبیرِ. 75- (مَعاشِرَالنّاسِ)، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَلَعَنَهُ، وَ وَلِیُّنا (کُلُّ) مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ. 76- مَعاشِرَ النّاسِ، أَلاوَإِنّى (أَنَا) النَّذیرُ و عَلِىٌّ الْبَشیرُ. 77- (مَعاشِرَالنّاسِ)، أَلا وَ إِنِّى مُنْذِرٌ وَ عَلِىٌّ هادٍ. 78- مَعاشِرَ النّاس (أَلا) وَ إِنّى نَبىٌّ وَ عَلِىٌّ وَصِیّى. 79- (مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَالْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. أَلاوَإِنّى والِدُهُمْ وَهُمْ یَخْرُجونَ مِنْ صُلْبِهِ). (8) 80- أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِىَّ. أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَىالدِّینِ. أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ. أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها. أَلا إِنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها.81- أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لاَِوْلِیاءِاللَّهِ. أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ اللَّهِ.82- أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ. أَلا إِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذى فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذى جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. أَلا إِنَّهُ خِیَرَةُاللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. أَلا إِنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَالُْمحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.83- أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لاَِمْرِ آیاتِهِ. أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ. أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ.84- أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَیْنَ یَدَیْهِ.85- أَلا إِنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ.86- أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَیْهِ. أَلاوَإِنَّهُ وَلِىُاللَّهِ فى أَرْضِهِ، وَحَکَمُهُ فى خَلْقِهِ، وَأَمینُهُ فى سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ. (9) 87- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنّى قَدْبَیَّنْتُ لَکُمْ وَأَفْهَمْتُکُمْ، وَ هذا عَلِىٌ یُفْهِمُکُمْ بَعْدى. 88- أَلاوَإِنِّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى أَدْعُوکُمْ إِلى مُصافَقَتى عَلى بَیْعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. 89- أَلاوَإِنَّى قَدْ بایَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَدْ بایَعَنى. وَأَنَا آخِذُکُمْ بِالْبَیْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. (إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ، یَدُاللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ. فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً). (10) 90- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائرِاللَّهِ، (فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِاعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلیمٌ) .91- مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّواالْبَیْتَ، فَماوَرَدَهُ أَهْلُ بَیْتٍ إِلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِروا، وَلاتَخَلَّفوا عَنْهُ إِلاّبَتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.92- مَعاشِرَالنّاسِ، ماوَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إِلاَّغَفَرَاللَّهُ لَهُ ماسَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إِلى وَقْتِهِ ذالِکَ، فَإِذا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ. مَعاشِرَالنَّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَیْهِمْ وَاللَّهُ لایُضیعُ أَجْرَالُْمحْسِنینَ.93- مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّوا الْبَیْتَ بِکَمالِ الدّینِ وَالتَّفَقُّهِ، وَلاتَنْصَرِفُوا عَنِ الْمشَاهِدِإِلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إِقْلاعٍ.94- مَعاشِرَالنّاسِ، أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ کَما أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَإِنْ طالَ عَلَیْکُمُ الْأَمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أَوْنَسِیتُمْ فَعَلِىٌّ وَلِیُّکُمْ وَمُبَیِّنٌ لَکُمْ، الَّذى نَصَبَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَکُمْ بَعْدى أَمینَ خَلْقِهِ. إِنَّهُ مِنِّى وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ تَخْلُفُ مِنْ ذُرِّیَّتى یُخْبِرونَکُمْ بِماتَسْأَلوُنَ عَنْهُ وَیُبَیِّنُونَ لَکُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.95- أَلا إِنَّ الْحَلالَ وَالْحَرامَ أَکْثَرُمِنْ أَنْ أُحصِیَهُما وَأُعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهَى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْکُمْ وَالصَّفْقَةَ لَکُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالأَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى یَوْمٍ یَلْقَى اللَّهَ الَّذى یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.96- مَعاشِرَالنّاسِ، وَ کُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُکُمْ عَلَیْهِ وَکُلُّ حَرامٍ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَإِنِّى لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذالِکَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ. أَلا فَاذْکُرُوا ذالِکَ وَاحْفَظُوهُ وَ تَواصَوْابِهِ، وَلا تُبَدِّلُوهُ وَلاتُغَیِّرُوهُ. أَلا وَ إِنِّى اُجَدِّدُالْقَوْلَ: أَلا فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وَأْمُرُوا بِالْمَعْروفِ وَانْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ.97- أَلاوَإِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلى قَوْلى وَتُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یَحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّى وَتَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَمِنِّى. وَلا أَمْرَ بِمَعْروفٍ وَلا نَهْىَ عَنْ مُنْکَرٍ إِلاَّمَعَ إِمامٍ مَعْصومٍ.98- مَعاشِرَالنّاسِ، الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَعَرَّفْتُکُمْ إِنَّهُمْ مِنِّى وَمِنْهُ، حَیْثُ یَقُولُاللَّهُ فى کِتابِهِ: (وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فى عَقِبِهِ). وَقُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما».99- مَعاشِرَالنّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى، وَاحْذَرُوا السّاعَةَ کَما قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْءٌ عَظیمٌ).100- اُذْکُرُوا الْمَماتَ (وَالْمَعادَ) وَالْحِسابَ وَالْمَوازینَ وَالُْمحاسَبَةَ بَیْنَ یَدَىْ رَبِّ الْعالَمینَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثیبَ عَلَیْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَیْسَ لَهُ فِى الجِنانِ نَصیبٌ. (11) 101- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونى بِکَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتى مِنْ صُلْبِهِ. 102- فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فى أَمْرِ إِمامِنا عَلِىٍّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبایِعُکَ عَلى ذالِکَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیْدینا. على ذالِکَ نَحْیى وَ عَلَیْهِ نَموتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَیِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ. وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فى عَلِىٍّ أَمیرِالْمؤْمِنینَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذینَ ذَکَرْتَ مِنْ ذُرِّیتِکَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْمیثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَیْدینا. مَنْ أَدْرَکَها بِیَدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغی بِذالِکَ بَدَلاً وَلایَرَى اللَّهُ مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّی ذالِکَ عَنْکَ الّدانى والقاصى مِنْ اَوْلادِنا واَهالینا، وَ نُشْهِدُاللَّهَ بِذالِکَ وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً وَأَنْتَ عَلَیْنا بِهِ شَهیدٌ». 103- مَعاشِرَالنّاسِ، ماتَقُولونَ؟ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَ خافِیَةَ کُلِّ نَفْسٍ، (فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها)، وَمَنْ بایَعَ فَإِنَّما یُبایِعُ اللَّهَ، (یَدُاللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ). 104- مَعاشِرَالنّاسِ، فَبایِعُوا اللَّهَ وَ بایِعُونى وَبایِعُوا عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَالْأَئِمَّةَ (مِنْهُمْ فِىالدُّنْیا وَالْآخِرَةِ) کَلِمَةً باقِیَةً. یُهْلِکُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ مَنْ وَ فى، (وَ مَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُاللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً). 105- مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَکُمْ وَسَلِّمُوا عَلى عَلىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ، وَقُولُوا: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ)، وَ قُولوا: (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ) .106- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ فَضائِلَ عَلىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ عِنْدَاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ قَدْ أَنْزَلَهافِىالْقُرْآنِ ـ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیَها فى مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَاَکُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ. 107- مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ یُطِعِاللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذینَ ذَکرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظیماً.108- مَعاشِرَالنَّاسِ، السّابِقُونَ إِلى مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ أُولئکَ هُمُ الْفائزُونَ فى جَنّاتِ النَّعیمِ. 109- مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا ما یَرْضَىاللَّهُ بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یَضُرَّاللَّهَ شَیْئاً.110- اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ (بِما أَدَّیْتُ وَأَمَرْتُ) وَاغْضِبْ عَلَى (الْجاحِدینَ) الْکافِرینَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.---
مناجات سحریا شوخوانی در روستای کوچ نهارجان -قسمت سوم :---34-یارب تو چنان کن که پریشان نشوم محتاج برادران وخویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده تا از درتو بر در ایشان نشوم. یا الله
35-یارب زقناعتم توانگر گردان وز نور یقین دلم منور گردان
روزی من سوخته ی سرگردان بی منت مخلوق میسر گردان. یاالله
36-یارب ز دو کون بی نیازم گردان وز افسرفقر سر فرازم گردان
در راه طلب محرم رازم گردان زان ره که نه سوی توست بازم گردان. یا الله
37-یارب زکمال لطف خاصم گردان واقف به حقایق خواصم گردان
از عقل جفاکار، دل افگار شدم دیوانه ی خود کن وخلاصم گردان . یا الله
38-برگوش دلم زغیب آواز رسان مرغ دل خسته رابه پرواز رسان
یارب که به دوستی مردان رهت این گمشده ی مرا به من باز رسان. یا الله
39-یارب تو مرا ،به یار دمساز رسان آوازه ی دردم به همآواز رسان
آنکس که من از فراق او غمگینم اورا به من ومرا به اوباز رسان. یا الله
40-ای خالق ذوالجلال وای بارخدای تا چند روم در بدر وجای به جای
یا خانه ی امید مرا ،در بربند یا قفل مهمات مرا در بگشای. یا الله
41-یارب نظری برمن سر گردان کن لطفی به من دل شده ی حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم آنچ ازکرم ولطف توزیبد آن کن. یاالله
42-یارب یارب کریمی وغفاری! رحمان ورحیم وراحم وستاری
خواهم که به رحمت خداوندی خویش این بنده ی شرمنده فرو نگذاری. یا ا لله*
*-اشعار فوق که درسه قسمت تقدیم کاربران عزیز شد هر شب سحرگاهان یاهنگام سحر تعدادی ازاین ابیات توسط شوخوانان یامناجات خوانان در پشت بام مسجد ویاچندبام بلند روستا خوانده میشد وسینه به سینه ونسل به نسل آنرا ازبزرگان یاد گرفته بودندوحفظکرده بودند .وبه نسل بعدیاد می دادند تا درهرسحر ماه رمضان جهت بیدار کردن مردم خوانده شود وهیچ کس هم نمی دانست که این اشعاراز چه کسی است ومیگفتند ازقدیم بزرگان آن را میخوانده اند ودیگران وجوانان آن را از قدیمی تر ها یاد میگرفته اند.اما بنده بعد ازمطالعت زیاد وجسجوی فراوان تعدادی از این ابیات را در رباعیات ابوسعید ابی الخیریافتم وتعداد کمتری راهم در میان رباعیات خواجه عبدالله انصاری مشاهده کردم.با آرزوی سعادت برای همه ی روزه داران.محمد حسن اسايش--------باسمه تعالی -------
-----مراسم نیمه رمضانی در روستای کوچ نهارجان بیرجند--------------
یکی از مراسم زیبایی که درماه رمضان درروستای کوچ نهارجان وبسیار ی از روستاهای دیگر شهرستان بیرجند انجام می گیرد .مراسم نیمه رمضانی است به شرح ذیل انجام میگیردوحال وهوایی دارد که تما م جوانان ونوجوانان وحتی افرا د سی تا چهل ساله هم در آن شرکت میکنند .وبه شرح زیراست .ابتدا درشب میلاد امام حسن مجتبی که نیمه ماه رمضان است ساعتی که از غروب می گذرد وهمه افراد شام را صرف کرده اند .جوانان در میدان روستا جمع میشوند وچند صلوات میفرستند تا دیگر جوانان هم به آنهابپیوندندووقتی جمعیت زیاد شد ازیک سمت ده ویا از بالای روستا شروع می کنند ودر در ب هر منزل اشعاری را میخوانند ودر پایان صاحب خانه مواد خوراکی مثل گردو یا بادام یا شکلات یا نخود وکشمش ویا مواد خوراکی دیگر واگراین مواددر خانه نبود مبلغی پول به جوانان هدیه می دهند ودر آخرسر که همه ی منازل به پایان رسید وکیسه ها در دست ا نباردار پرشد آنرا بین افراد تقسیم می کنند البته اگر چند جوان زیرک آن را نربایند ودیگران را قال نگذارندکه اگر هم این کار را انجام دهند از باب شوخی است ومی خواهند شادی ونشاط بیشتری به جوانان دست دهدوآن شب را خوش باشند وشادی کنند.اما نحوه ی انجام مراسم چنین است:یک نفر بزرگتر که آشنا به مراسم ومسلط بر آن است به تنهایی شروع به نام بردن اسم صاحب خانه می کند و مثلا می گوید :حاجی غلامحسین رابلند کنید.همه افراد همصدا جواب می دهند :آمین وبازهمان فرد سردسته ادامه می دهد:بارنگ سرخ .همه باز می گویند :آمین.با مشت پر.آمین واو ادامه می دهد: بازن وبچه .همه می گویند:آمین .بااشتر کجاوه .آمین.برسانید به حج وکربلا .همه می گویند : آمین.چون به پایان دعای اولیه رسیدند همه ی افراد هماهنگ شروع به خواندن اشعار ذیل ذیل میکنند :رمضان آمدآمد رمضان رمضان آمد با سیصد سوار چوب برداشته که یا روزه بدار -روزه میدارم لاغر میشوم -گر نمی دارم کافر می شوم حق یامحمدمحمد یا علی حق یامحمد -حسین بن علی حق یامحمد .2-آندم که سر حسین ره بر نیزه زدندحق یامحمد مرغان هوا به چهارطرف خیمه زدند حق یامحمد .مرغان هوا وماهیان در یاحق یامحمد از بهر حسین چوسنگ برسینه زدند حق یامحمد محمدیا علی حق یامحمد .حسین بن علی حق یا محمد .3-
سرسنگ آجین سنگ افتیده هل علی میرزا به جنگ افتیده حق یامحمد .هل علی میرزا کو لشکر توحق یامحمد.کفتران خیمه زده بر سر تو حق یامحمد محمدیا علی حق یامحمد حسین بن علی حق یامحمد .
4-این سرا از کیست روبر باده حق یامحمد یک پسر دارند نودوماده حق یامحمد .این سرا از کیست روبر روزه حق یامحمد .یک دختردارند او گلدوزه حق یامحمد محمد یا علی حق یا محمد حسین بن علی حق یامحمد.
5این سرا از کیست روبرقبرستان پدرم گفته برو خرما بستان .این سرا از کیست دهلونه دراز ما طمع داریم بشقاب پیاز حق یامحمد. محمد یا علی حق یامحمد.حسین بن علی حق یامحمد .6-این سرااز کیست خش خش میایه(می آید) .طبق نقره وکشمش مییایه (می آید) .این سرا از کیست حوضی کنده اند دشمنان اینار(اینهارا) بوج کنده اند
حق یا محمد محمد یا علی حق یا محمد .حسین بن علی حق یا محمد .در این جاخواندن اشعار در درب منزل اول به پایان می رسد .صاحب خانه هر چه در خانه داشته باشد روی سینی آماده کرده وبه انبار دارگروه یا سر دسته ی گروه تقدیم وهدیه می کند وگروه روانه ی منزل بعدی میگرددتا همین مراسم را بر درب منازل همه اهل روستاتکرار کنند وهدیه شان را بگیرند ودرآخر سرهم بین افراد عادلانه تقسیم کنند وشب به پایان رسد.البته گاهی بعضی افراد ازباب شوخی وسرگرمی در آخرکار کیسه حاوی مواد خوراکی را درمی ربایندوفرار می کنند ودقایقی دیگران دنبال آنها می گردند تاربایندگان را پیدا کنند ووقتی آنها را پیدا کردند موادرا با خنده وشادی ونشاط بیشتری بین افراد تقسیم می شود ومراسم بپایان میرسد وهمگی به خانه هایشان با شور وشادی وشعف باز می گردند تابرای سحری دیگر آماده شوند .این شرح مختصر مراسم نیمه رمضانی بود در روستای کوچ نهارجان بیرجند .محمد حسن اسایش..
---باز از کنوز رحمت والطاف کردگار آیات صنع در همه عالم شد آشکار----
بانفحه ی صبا دم روح القدس دمید شد رستخیز عام به صحرا وکوهسار
با حشمت الهی شه ، نوروز زد قدم عفریت دی زصحنه برون شد پی فرار
زد خیمه ابر ودر وگهر ریخت دمبدم صحن وسرا ودشت ودمن گشت لاله زار
پیر عجوز دهر جوانی زسر گرفت تاشد بکوهسار ، عیان جلوه ی بهار
تاشد زپرده حسن دل آرای گل عیان با لحن خوش به نغمه ی داوود شد هزار
بلبل به شاخسارطرب جا گرفت وگفت حمد خدا ونعت نبی ، مدح هفت وچار
وآنگه بخلق مژده یعیدین داد فاش نوروز باستانی ومولود شهریار
تا شد عیان زماه رجب لیله ی نخست تابنده شد زبرج ولایت مه وقار
مولود شد محمد باقر (ع) زفاطمه دریای علم مصطفوی ، مفخر کبار
مر آت حق شهنشه علم الیقین کزاو دین خدا وشرع و نبی گفت آشکار
پنجم وصی احمد مرسل ، ولی حق کزاو علوم اول وآخر شد اشکار
مهرش بهار باطرب وقهراو خزیف حبش جنان ودشمنیش شد جهیم نار
(آذر) گدایی در اوکن زحق طلب زان منصب شهانه به عالم کن افتخار--
---دیوان آذر -جلد اول -ص 86-چاپ سوم-1348 شمسی -چاپ خانه ی طوس مشهد-آذرخراسانی--
فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد
مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد
بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد
همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد
نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد
دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد
نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد
نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب که نیلی آنچنان از سیلی آن رخسار انور شد
زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد
چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد
قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد
ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد .
اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-۵۵-۵۶ -چا پ سوم -۱۳۴۸ شمسی انتشارات طوس----------
ادامه مطلب...
مژده زمیلاد شه بحر وبر قائم دین ، حجت اثنی عشر مظهر الطاف حی داد گر نورمبین وارث خیرالبشر سبط نبی پادشه انس وجان باد مبارک به همه شیعیان -- مژده که بر جسم جهان جان رسید جان جهان حاکم فرمان رسید حجت حق قاطع برهان رسید هادی دین ،حامی قرآن رسید شبل علی خسرو کون ومکان باد مبارک به همه شیعیان-- مژده که شد قدرت حق آشکار گشت عیان مظهر پروردگار جامع الاسرار شه ذوالوقار حجت حق خاتمه ی هشت وچار سیف خدا رایت امن وامان باد مبارک به همه شیعیان --- مزده که میلاد شه عالم است عید سعید ولی اعظم است مولد سبط نبی اکرم است آنکه بخوبان جهان خاتم است حجت حق سید صاحب زمان باد مبارک به همه شیعیان -- بنقل از دیوان آذر خراسانی -ص ۱۴۵ -انتشارات طوس مشهد -چاپ ۱۳۸۲ هجری قمری -اثر طبع مرحوم حاج سید غلامرضا آذر خراسانی سرخسی -- عید میلاد صاحب زمان است نوبت شادی شیعیان است
حامی دین پیغمبر آمد از قدومش منور جهان است شادی از چشم نرجس عیان است --- بوی گل می وزد از گلستان بلبل از شوق گل نغمه خوان است مقدمت ای خسرو خوبان مبارک--- از پی آن روزهای پر غم ودرد ومحنت رخ نما ای آفتاب روشنی بخش ، ای ذره پرور ای رخت مظهر حسن داور ازتو عدل الهی میسر ریشه ی ظالمان را برانداز حاجت بیدلان رابر آور مقدمت ای خسرو خوبان مبارک --- عید میلاد توبر همه ایران مبارک چشم ما بوده دایم براهت تانمایی رخ همچو ماهت بر کشی آن دم تیغ دوسر را بنگر این امت بی پناهت در مسیرت بود نهضت ما قلب پاکت به عرضم گواه است پای کن در رکاب سعادت سان ببین لشکر واین سپاهت مقدمت ای خسرو خوبان مبارک عید میلادتو بر همه ایران مبارک ریشه ی کشور آشنایی زآشنایان مفرما جدایی ای خوش آن دم که از کوی جانان برقع ازروی ماهت گشایی عقده های گره خورده در دل با شکر خنده از دل زدایی هدم قبول از حقیقت زاحسان شعر نا قابلش را نمایی باغبانا جشن پیروزی بپا کن از خزان تشنگی مارا رها کن مقدمت ای خسرو خوبان مبارک عید میلاد تو بر همه ایران مبارک * *-صص 119-120-کتاب سرود های امام مهدی -انتشارات قلم -قم-گرد آورنده حسین حقجو |
مژده که میلاد شه خاتم است عید سعید نبی اکرم است
مزده که مسروری عالم رسید خرمی عالم وآدم رسید
هادی کل ُ سید خاتم رسید منجی عالم شه اکرم رسید
خرم از او خاطره ی عالم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که بی پرده رخ یار شد جلوه ی محبوب پدیدارشد
کعبه از او مطلع انوار شد دشت ودمن تحت الانهار شد
عالم ایجاد از او خرم است عید سعید نبی اکرم است----
مزده که شد نور خدا آشکار یافت تولد شه ملک وقار
احمد محمود شه تاجدار آنکه به ایجاد بود شهریار
اهل ولا خرمی عالم است عید سعید نبی اکرم است ---
مژده که پیر فلک آمد جوان گشت منور همه کون ومکان
از رخ دلجوی شه انس وجان فخر بشر خاتم پیغمبران
آنکه از او فخر بنی آدم است عید سعید نبی اکرم است
جاد اول دیوان آذر خراسانی (حاج سید غلامرضا آذر حقیقی-چاپ افست اسلامیه -مشهد-چاپ چهارم -1348 شمسی
ده مژده که ختم انبیا ظاهر شد انوار تجلی خدا ظاهر شد
فرمان محمدا رسول الهی بهرش زکریم ذوالعطا ظاهر شد
--ص28 -ارمغان کربلا -نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----------
-----------------------------(خورشیدسعادت)------- ---------------------
البشارت که بما صبح سعادت آمد مفخر کون ومکان باعث خلقت آمد
روشن از نور جمالش همه ی عالم شد عقل کل ختم رسل مظهر رجمت آمد
نبی مکی امی زپس پرده ی غیب از پی راهنمایی وهدایت آمد
کلبه ی بنت وهب طعنه بعالم زد وگفت که به آ غوش من آن شمس سعادت آمد
طاق کسری عجم طاقت دیدار نداشت جاری از رود سماوی ،ید عصمت آمد
لات واصنام بخاک از سر خجلت افتاد سرنگون تخت شهان زان ید قدرت آمد
دسته دسته ملکاز عالم بالا به زمین شادمان ف تلبیه گو بهرزیارت آمد
رانده ابلیس شد از عالم بالا گفتا این چه شودیست مگر روز قیامت آمد
گفت جبریل جوابش که زسر حد کمال شافع محشر وفرمانده ی امت آمد
باد ، گو مژده رساند بسلیمان جهان که شه عرش مکان ،حامل رفعت آمد
یوسف مصر دگر حسن فروشی نکند چون که بیند بجهان کان ملاحت آمد
دگر از حاتم طایی نتوان گفت سخن زانکه بهر کرم و لطف وسخاوت آمد
زکمالش ،زجمالش ،زمقامش زخدا احسن الله وتبارک بشهادت آمد
حامل حکم خدا فخریه بنماید چون خادم درگه آن شمس ولایت آمد
مدح اوزینت قرآن الهی باشد فرق او مفتخر تاج نبوت آمد
آیه آیه همه ی معنی قرآن کریم شاهد خوبی این منجی امت آمد
هم به انجیل وزبور وصحف وتوراتش مدح وتوصیف محمد زدرایت آمد
تهنیت باد به افراد مسلمان جهان نقطه ی مرکزی روز شفاعت آمد
(کربلایی) زگدایی در خانه ی او شکر لله که دلت کنج محبت آمد---
----به نقل از ارمغان کربلا(کتاب سوم) نادعلی کربلایی-انتشارات خزر -تهران-محمدحسن اسایش
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 17 صفحه بعد